salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود ازو نومید نتوان بود از و

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند     بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی     وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او     نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام     گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو     از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان     سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم     از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد     تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او     کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند

بی باده بهار خوش نباشد

گل بی رخ یار خوش نباشد      بی باده بهارخوش نباشد 

طرف چمن و طواف بستان        بی لاله عذارخوش نباشد 

رقصیدن سرو و حالت گل           بی صوت هزار خوش نباشد 

 بایارشکرلب گل اندام              بی بوس وکنارخوش نباشد 

 هرنقش که دست عقل بندد     جز نقش نگار خوش نباشد 

  جان نقدمحقرست حافظ         ازبهرنثارخوش نباشد 

امشب با حافظ۲

ترسم که اشگ درغم ماپرده در شود    وین راز سربه مهر  بعالم سمر شود  

گویند سنگ لعل شود درمقام صبر       آری شود ولیک بخون جگر شود  

خواهم شدن بمیکده گریان ودادخواه     کزدست غم خلاص من انجامگر شود 

 ازهرکرانه تیردعا کرده ام روان            باشد کزان میانه یکی کارگرشود 

  ای جان حدیث مابردلداربازگو             لیکن چنان مگو که صبارا خبر شود 

   ازکیمیای تو زر گشت روی من      آری به یمن لطف شما خاک زرشود 

  درتنگنای حیرتم  ازنخوت رقیب        یارب مباد آنکه گدا معتبر شود 

 بس نکته غیرحسن بباید که تاکسی     مقبول طبع مردم صاجب نظر شود  

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست     سرها براستانه اوخاک در شود

سخنی از پیشوای پنجم

اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ُاگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ُاگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ُاگر مدحت کنند شاد مشو و اگر نکوهشت کنندبیتابی مکن .

ایجاد حیات مصنوعی!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!

خلق حیات مصنوعی تا پنج سال آینده
مهر؛ آزمایشگاه های سراسر جهان در حال نزدیک شدن به ایجاد «حیات ثانویه» هستند؛ دستاوردی که می تواند طی پنج سال آینده به یکی از بزرگ ترین اکتشافات علمی در طول حیات بشر تبدیل شود. محققان امریکایی اعلام کردند امکان خلق حیات مصنوعی تا 5 الی 10 سال آینده ممکن خواهد شد. پروفسور «دیوید دیمر» در دانشگاه کالیفرنیا اظهار داشت؛ «در حالی که ساخت شکلی جدید از حیات امری ترسناک به نظر می آید اما امکان ایجاد آن تا 10 سال آینده به وجود آمده است. ماده یی ترکیبی که توانایی فرمان دادن به سیستم های زنده را داشته باشد توانایی تولید همه چیز از جمله داروهای جدید، سوخت های زیستی و مواد جاذب گازهای گلخانه یی را خواهد داشت.» مخالفان این تحقیقات جدل برانگیز معتقدند این تکنولوژی می تواند به تولید ماشین هایی منجر شود که تقریباً انسان هستند. با این وجود چنین سیستم هایی به دلیل ابتدایی بودن و نیاز مفرط به حفاظت های آزمایشگاهی از ایمنی کافی برخوردار نخواهند بود. فرآیندهای تکمیلی تولید چنین سیستمی می تواند در تولید آزمایشگاهی قسمتی از سلول زنده به نام ریبوزوم توسط محققان دانشگاه هاروارد نهفته باشد. به گفته این دانشمندان به واسطه تولید این قسمت از سلول به تدریج می توان در تولید یک سلول کامل و در نهایت در تولید ساختارهای پیچیده تر نیز موفق شد. با این حال محققانی که در تلاش برای ایجاد حیات ثانویه هستند هیچ نوع خطری را در تحقیقات خود احساس نکرده و اعلام کرده اند انتظار بروز هیچ مشکلی در این تحقیقات وجود ندارد. دانشمندان معتقدند با دستیابی به شیوه چگونگی تولید یک سلول زنده در آزمایشگاه ها به تدریج می توان به هدف نهایی که ایجاد حیات به شیوه یی جدید است، دست یافت.

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

   ....صراحی می ناب و سفینه غزل است        

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است      پیاله گیر  که عمر عزیز بی بدلست 

نه من زبی عملی در جهان ملولم و بس     ملالت علما هم زعلم بی عمل است  

به چشم عقل در این رهگذار پراشوب       جهان و کارجهان بی ثبات و بی محل است 

بگیر طره مه طلعتی و قصه مخوان   که سعد و نحس زتئاثیر زهره و زحلست 

دلم امید فراوان زوصل روی تو داشت        ولی اجل بره عمر رهزن املست

جمالت افتاب هر نظر باد

جمالت افتاب هر نظر باد     زخوبی روی خوبت خوبتر باد  

همای زلف شاهین شهپرت را      دل شاهان عالم زیر پر باد 

کسی کوبسته زلفت نباشد         چوزلفت درهم و زیر وزبر باد 

دلی کوعاشق رویت نباشد                 همیشه غرقه در خون جگرباد  

بتا چون غمزه ات ناوک فشاند           دل مجروح من پیشش سپرباد 

چو لعل شکرینت بوسه بخشد        مذاق جان من زوپرشکرباد 

مرا از تست هردم تازه عشقی         ترا هرساعتی حسنی دگرباد 

 بجان مشتاق روی تست حافظ       ترا درحال مشتاقان نظر باد 

استاد عشق !!!

ادم خودش را از درون می بینه ولی همه از بیرون می بینند ...حرف های دلم را چنا ن شنید که گویی انرا زندگی می کند ..به ارامی انرا مزمزه کرد و بالاخره تبسمی کرد.

چقدر با این سخن موافقید؟

..امکان ندارد که آدمی عاقبت شبیه کسی نشود که دیگران فکر می کنند او هست !!!!

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

همه چیز را بخوانید و به همه کس گوش فرادهید همه چیز را زیر سئوال قرار دهید و به واقعیت هیچ چیزی اعتماد نکنید مگر انکه با تجسس و تفحص به حقیقت انها پی ببرید:  فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

سپهر سازگار با معنی

چگونه سپهر سازگار با معنا را بسازیم ..با علم ؟ تعلم ؟ ادب و فروتنی ؟ گفتگو و تبادل نظر ؟ همنشینی و همسوئی ؟ همدلی و یکدلی ؟ یکرنگی و بی رنگی ؟ شهود و سرور ؟ نگاه و نمود ؟ سرود و صعود ؟

انسان و نسیان

ادمی در روند پویش خویش در عالم برون و جهان درون در یک دیالکتیک در یک دیالوگ و در یک گفتگوی مستمر و پردامنه حضور پیدا می کند و با انبوه داده ها و ستاده ها و کنش ها و واکنش ها و داد و ستدهای نظری و عملی اسطوره ای و ائینی و غریزی و فراغریزی در فرایند گفتگو و روند زندگی درگیر می گردد و گاه در برخی صحنه ها حضوری چشمگیر دارد و از برخی پهنه ها غایب است . وارون این پویش در انجاست که ممکن است ادمی در برخی پهنه ها و منظومه های معرفتی و علمی و دینی حضوری پررنگ دارد و از برخی عرصه ها غایب است . همانگونه که برخی از ما ادم ها ممکن است بنا به دلایل گوناگون و در پی فرایندها ی مختلف در عرصه زندگی یکدیگر حضور یابیم یا از یکدیگر غایب شویم (این حضور و این غیبت می تواند فیزیکی و ظاهری باشد یا متافیزیکی و باطنی ودرونی )(در یمنی چوبامنی پیش منی    پیش منی چو بی منی در یمنی  

یا : هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای  من در میان جمع و دلم جای دیگر است . و زندگی این گونه گزارش پویش و پیوند و همگرایی یا نمایش گسست و واگرایی است و این همه دو روی یک سکه یا چند پهلوی یک چندضلعی اند.  

                                                                     بیندیشید و نقد کنید و بپیمایید و لحظه ای از پویش و امید و جوشش و جنبش بازنایستید

به لب رسید مراجان و برنیامد کام

به لب رسید مرا جان و برنیامد کام     به سر رسید امید و طلب به سر نرسید 

زشوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند  بخوان زنظمش و درگوش کن چو مروارید 

امشب با حافظ

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند   نیاز نیم شبی دفع صدبلا بکند 

عتاب یارپریچهره عاشقانه بکش   که یک کرشمه تلافی صدجفا بکند 

زملک تاملکوتش حجاب بردارند   هرانکه خدمت جام جهان نما بکند 

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک    چو درد درتو نبیند کرا دوا بکند 

تو باخدای خود انداز کار و دل خوش دار        که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند 

زبخت خفته ملولم بود که بیداری         به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند 

بسوخت حافظ وبوئی بزلف یار نبرد     مگر دلالت این دولتش صبا بکند  

بهار بود و تو بودی و عشق و امید ..

بهار بود و تو بودی و عشق و امید   ..تورفتی  بهار هم رفت و هرچه بود گذشت  ..در استانه بهار طبیعت ... بهار جان و جهان ....بی باده بهار خوش نباشد 

پرواز پیشوای نویدبخش رهایی

سالروز پرواز پیشوای پیرایش و پیوند و پویش پیشوای نویدبخش اینده ای روشن برای ادمیت و الهامبخش پویندگان پایدار پویش سرفرازی و فنای در ذات حق    . همه حق پویان خردورز و دلدادگان ائین مهرورزی و خردمداری ...

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است   چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است  

  جانا به حاجتی که تو را هست باخدا       کاخردمی بپرس که ما را چه حاجتست 

  ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم    اخر سئوال کن که گدا را چه حاجت است 

ارباب حاجتیم و زبان سئوال نیست      در حضرت کریم تمنا چه حاجتست

نقش می بستم که گیرم گوشه ای زان چشم مست و امشب با حافظ

دوش می امد و رخساره برافروخته بود    تاکجاباز دل غمزده ای سوخته بود 

رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی  جامه بود که برقامت او دوخته بود 

جان عشاق سپند رخ خود می دانست    واتش چهره بدین کار برافروخته بود 

کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل     درپیش مشعلی از چهره برافروخته بود 

دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت      الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود  

یارمفروش به دنیا که بسی سودنکرد                        آنکه یوسف بزرناسره بفروخته بود 

   گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ         یارب این قلب شناسی زکه اموخته بود  

۲۰ میلیون فقیر در ایران !!!؟؟؟؟ خط فقر ۸۰۰ هزار تومان ..

ایا شایسته بود  با وجود درامدهای سرشار نفتی در دو سال گذشته  مدیریت سیاسی کشور انچنان ناکارامد و فرومایه باشد که اینک قاطبه مردم نجیب ایران در فقر و فرومایگی دست و پا بزنند و هر صدای انتقاد دلسوزانه نیز با اماج ناسزاگوهایی که برامده از فرومایگی است روبرو گردد؟؟؟ گزارش زیر را بخوانید که گویای دردهایی که در جان و روح همه ما لانه کرده است

سرمایه: وزارت رفاه هنوز بر موضع خود مبنی بر اعلام نکردن خط فقر اصرار دارد اما کارشناسان اقتصادی معتقدند براساس اطلاعات مرکز آمار ایران و بانک مرکزی می توان گفت با توجه به گسترش جمعیت زیر خط فقر در سال آینده خط فقر به 800 هزار تومان خواهد رسید. حسین راغفر کارشناس مسائل اقتصادی که در حوزه رفاه و عدالت اجتماعی تحقیقات گسترده ای را انجام داده است در گفت وگو با سایت جمهوریت آمارهای نگران کننده ای از گسترش فقر طی چند سال اخیر ارائه می دهد. به گفته او براساس تحقیقات انجام شده در این رابطه طی سه سال اخیر، سالانه دو درصد به جمعیت فقرا افزوده شده ضمن اینکه دامنه نابرابری های استانی به مناطق نیز رسیده است. به گفته راغفر نابرابری های منطقه ای که «شاخص قطبی شدن» نامیده می شود حکایت از قطبی تر شدن جامعه طی چند سال اخیر دارد که به این معناست که فاصله مناطق برخوردار از منابع نسبت به مناطق محروم بیش از گذشته شده است. اما راغفر این آمار را به بازار کار ایران نیز نسبت می دهد و نشان می دهد بازار کار ایران طی چند سال اخیر به سمت غیررسمی شدن حرکت کرده است به طوری که به گفته وی در حال حاضر بالغ بر 50 درصد بازار کار ایران غیررسمی است و افراد شاغل در این بازار شامل هیچ گونه خدمات اجتماعی نیستند. عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا می افزاید: «تاسف بارتر اینکه بررسی ها نشان می دهد 80 درصد این جامعه آماری (بازار کار غیررسمی) فقیر مطلق (برحسب نیاز به 2000 کیلو کالری انرژی برای هر فرد) هستند و قادر به تامین حداقل نیاز های اساسی خود نیستند.»  راغفر با استناد به این آمار اعلام می کند که این جمعیت آماری فقیر از سوی دولت قابل شناسایی نیز نیستند لذا در هیچ یک از گروه های مشمول پرداخت های نقدی دولت اعم از سهام عدالت و... قرار نمی گیرند. حسین راغفر با اشاره به خودداری دولت از اعلام خط فقر اعلام می کند: «براساس مطالعات ما خط فقر برای سال جاری شهر تهران با توجه به اطلاعات مرکز آمار ایران- که چندان هم از کیفیت لازم برخوردار نیستند- 780 هزار تومان در ماه اعلام شد که پس از اعلام این رقم حملات گسترده ای از سوی وزیر رفاه صورت گرفت و گفته شد این تلاشی است برای نشان دادن افزایش بیش از اندازه فقر در کشور.»   وی ادامه می دهد: جالب آنکه پس از چندی این رقم از سوی بانک مرکزی برای شهرهای بزرگ اعلام شد که با توجه به بالاتر بودن خط فقر تهران، انتظار می رود واقعیت فراتر از رقم اعلام شده باشد. ضمن اینکه اعلام خط فقر بر مبنای تورم 20 درصدی صورت گرفت که ما شاهد افزایش نرخ تورم از 20 به 26 درصد بودیم.»
وی خط فقر را برای سال آینده بیشتر از 800 هزار تومان برای شهر تهران اعلام می کند و می گوید: «با توجه به کسری بودجه قابل توجه دولت، کاهش درآمدهای نفتی و سیاست های متناقض دولت در حوزه تولید در کنار بحران جهانی اقتصاد انتظار می رود سرریزهای نابرابری های اقتصادی در سال آینده به شدت افزایش یابد.»
این آمار و ارقام در حالی اعلام می شود که شعار اصلی دولت نهم در سه سال گذشته برقراری عدالت اجتماعی و عدالت گستری بوده است که ظاهراً کارنامه کاری دولت چیزی غیر از آن را نشان می دهد، تا آنجا که حتی وزارت رفاه و تامین اجتماعی حاضر به اعلام خط فقر نیست تا براساس اعلام این خط جامعه ایرانی بتواند نسبت خود با خط فقر را تعیین کند.
چندی پیش مرکز آمار ایران رقم واقعی خط فقر را استخراج و به وزارت رفاه اعلام کرد اما وزارت رفاه تاکنون از اعلام رقم واقعی خط فقر سر باز زده است. محمد مدد رئیس مرکز آمار ایران در گفت وگو با خبرگزاری ها اعلام رقم خط فقر را وظیفه وزارت رفاه دانسته است: «این وظیفه وزارت رفاه است و اگر آنها صلاح بدانند خودشان اعلام می کنند. در حالی که عبدالرضا مصری وزیر رفاه در نشست های مطبوعاتی بارها تاکید کرده است اعلام خط فقر در ایران به درد کسی نمی خورد.» دبیر شورای هماهنگی کارفرمایان کشور نیز خط فقر را برای خانواده های چهار نفری 780 هزار تومان اعلام کرده و گفته است: «کسانی که کمتر از این مقدار درآمد داشته باشند زیرخط فقر هستند.»
سال گذشته اسحاق صلاحی معاون هدفمندی یارانه ها و فقرزدایی وزارت رفاه، خط فقر را در سال 84، برای خانوار 6/4 نفری شهری 160 هزار و برای خانوار روستایی 113 هزار تومان اعلام کرد. به گفته او تقریباً 5/1 درصد جمعیت شهری و 11 درصد جمعیت روستایی زیرخط فقر هستند. به این ترتیب حدود پنج میلیون نفر در شهرها و 2/5 میلیون نفر در روستاها و جمعاً حدود 5/7 میلیون نفر از جمعیت کشور زیرخط فقر به سر می برند.
در حالی که آمار مربوط به سال 85 هنوز رسماً منتشر نشده عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، موسی الرضا ثروتی مدعی است «جمعیت زیرخط فقر در سال گذشته 13 درصد افزایش یافته است.» در کنار ارقامی که از سوی نهادهای دولتی منتشر می شود، کارشناسان و مراکز دیگر، آماری متفاوت ارائه می دهند. مجید ابهری استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به خبرگزاری مهر گفته است: «براساس تحقیقات انجام شده 30 درصد افراد جامعه فقیر هستند و پیش بینی می شود با افزایش نرخ تورم و عدم افزایش دستمزدها روزبه روز تعداد افراد زیرخط فقر نیز بیشتر شود.»
آخرین آمار رسمی مربوط به خط فقر در سال 1383 از سوی وزارت رفاه 10 میلیون نفر اعلام شد. از آن تاریخ تاکنون، دولت هیچ آمار رسمی ای در این مورد ارائه نداده است. این در حالی است که وظیفه دولت است هر سال رسماً خط فقر را اعلام کند. موسی الرضا ثروتی نماینده مجلس نیز در این باره اعلام کرد: «جای تاسف است که بگویم 10 میلیون نفری که زیرخط فقر بودند در حال حاضر به 14 میلیون نفر افزایش یافته اند.» این در حالی است که پژوهشگران تعداد افراد زیرخط فقر را بیش از این دانسته و تخمین می زنند که تا 20 میلیون نفر در ایران زیرخط فقر زندگی می کنند. پنج معیار جهانی تعیین خط فقر عبارتند از: سلامت، آموزش، اشتغال، توانمندسازی و غذا. اعلام تعداد 14 میلیون نفر زیرخط فقر در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند برای ایران باید خط گرسنگی را در نظر گرفت نه خط فقر؛ یعنی تعداد کسانی که از میان این پنج عامل به هیچ یک دسترسی کافی نداشته و میزان تغذیه آنان نیز کمتر از معیارهای جهانی است.
وزیر رفاه و تامین اجتماعی نیز چندی پیش گفت: «در حال حاضر در کشور کسی زیرخط فقر شدید (یک دلار) نیست.» به گفته عبدالرضا مصری در سال 84، براساس خط فقر یک دلاری، 6/1 درصد جمعیت شهری کشور یعنی بیش از 753 هزار نفر زیرخط فقر شدید قرار داشتند که این رقم در سال 86 به 01/0 درصد جمعیت یعنی 49 هزار نفر کاهش یافت. مصری ماه گذشته اعلام کرد: «مطالعات و بررسی تعداد افراد زیرخط فقر یک دلاری در سال 87 هنوز به اتمام نرسیده، این در حالی است که با توجه به ورودی نهادهای حمایتی پیش بینی می شود تا پایان امسال کسی زیرخط فقر یک دلار در کشور باقی نماند.»
به گزارش ایسنا مصری در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید خط فقر یک دلاری در چه سالی تعیین شده و مبنای سازمان ملل متحد در اعلام آن چه بوده است، توضیح داد: «عدد جدیدی در این رابطه از سوی سازمان ملل متحد اعلام نشده و مبنای خط فقر یک دلاری سال 2000 بوده و در این رابطه در دنیا به عدد جدیدی نرسیده اند، البته در مورد خط فقر، فقر دو دلاری نیز تعریف شد اما به دلیل آنکه دیدند در دنیا قابلیت اجرایی ندارد، در مجامع بین المللی زیاد پیگیری نشد ولی معتقدم اگر هدفمندکردن یارانه ها اجرایی شود، ما از دو دلار هم فراتر می رویم.» حتی اگر وزیر رفاه و تامین اجتماعی مدعی شود که «وزارت رفاه خط فقر را اعلام نمی کند و اصلاً اعلام خط فقر به چه درد می خورد» نمی توان آمار نگران کننده 15 میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق را نادیده گرفت؛ آماری که بر مبنای خط فقر کمتر از یک دلار در روز تهیه شده و به تازگی توسط سازمان ملل به دو دلار در روز رسیده است.

چرا ما پرسش نمی کنیم ؟

چرا ما خواسته یا خواسته های مشخص و روشنی برای خودمان و از همنوعان و از هیئت های اجتماعیه یعنی نهادها و سازمان ها و گروه هایی که به نحوی خواسته های مارا تجمیع و سازماندهی می کنند نداریم ؟ چرا فقط خواسته های ما به خواسته های غریزی محدود می شوند ؟چرا مردم کشورهای توسعه نیافته قادر نیستند از فراورده دانش و تجربه و شهود همدیگر  به نحو موثر و کارامد بهره ببرند ؟ چرا با اینکه افراد ایرانی در مجامع علمی دنیا می درخشند این درخشندگی در صحنه داخلی کم فروغ یا بی فروغ می شود ؟ و چرا ؟ و صدها و هزاران چرای دیگر. چرا همچنان عقب مانده ایم و درجا می زنیم . چرا در منجلاب تورم افسارگسیخته و نابهنجاری ها ی زندگی و معیشتی چنان غرق شده ایم که فضا و مجال پرداختن به کیفیت های زندگی خود و  همنوعانمان را نمی یابیم ؟ چرا نهادهایی که وظیفه نظارت بر روند و فرایندهای جامعه و دانشگاه ها را بر عهده دارند دچار عقب ماندگی و در چارچوب های بسته  و متصلب خود اسیرند و مجموعه های تحت کنترل خود را نیز به اسارت فرامی خوانند و از رهایی و خلاقیت و نواوری و پیشرفت بر حذر می دارند ؟

حافظ

درود بر شما آدینه بینان ایینه بین ..و سالکان طریق تحقیق و سبیل توفیق و همنشینان فرشتگان خرد و  ازادگی

حال دل با تو گفتم هوس است  خبر دل شنفتنم هوس است

طمع خام بین که قصه فاش    ازرقیبان نهفتنم هوس است

شب قدری چنین عزیز و شریف    باتو تاروز خفتنم هوس است

  وه که دردانه چنین نازک      درب تار سفتنم هوس است

    ای صبا امشبم مدد فرمای     که سحرگه شکفتنم هوس است

     از برای شرف به نوک مژه     خاک راه تو رفتنم هوس است

عصر ادینه با حافظ

درود بر اندیشمندان

المنت ل.. که درمیکده باز است    زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

 خمها همه در جوش و خروشند زمستی   وان می که در انجا ست حقیقت نه مجاز است

از او همه مستی و غرور است و تکبر     وزما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

رازی که برغیر نگفتیم و نگوییم   با دوست بگوییم که او محرم راز است

 شرح شکن زلف خم اندرخم جانان    کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

باردل مجنون  و خم طره لیلی   رخساره محمود و کف پای ایاز است

بردوخته ام دیده چو بازازهمه عالم  تادیده من بررخ زیبای تو باز است

درکعبه کوی تو هرانکس که بیاید   ازقبله ابروی تودر عین نماز است

    ای مجلسیان  سوز دل حافظ مسکین    از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

نظر ملاصدرا درباره علم برگرفته از کتاب درباره علم

ملاصدرا  علم را نحوه وجود می دانست . او برای ان مراتب تشکیکی قائل بود.   

  حاصل جمع دیدگاه ها درباره دین : دین اعتقاد به امر قدسی و عمل به احکام دینی و مناسک مقرر است . ما به دین تعلق داریم . دین همان عهد قدیم است که بشر با ان بشر شده است والبته ممکن است عهد را شکست و برخی ها پیمان شکنی می کنند یا عهد را فراموش می کنند

معرفی کتاب ۲ . کتاب درباره علم نوشته دکتر رضا داوری اردکانی

در ص ۶۱ این کتاب ۸ پرسش با عناوین زیر مطرح شده و در ادامه به این پرسش ها پاسخ داده شده است ؟ 

۱. تعریف شما از علم و دین چیست ؟۲. ایا شما تعارضی بین این دو تعریف می بینید یا خیر؟ 

۳.در کجا (یا در چه صورت ) ممکن است بین علم و دین تعارض پیدا شود ؟ 

۴. در گذشته  زمینه های پیدایش تعارض بین این دوچه بوده است ؟ 

۵. نقش دین در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامی و د رغرب چه بوده است ؟ 

۶. ایا علم دینی امکان دارد ؟ 

۷. ایا علم می تواند به کلی از دین مستغنی باشد؟ 

۸. ایا می توان حوزه های علم و دین را به کلی از یکدیگرتفکیک کرد؟

روز اول رفت دینم بر سر زلفین تو ..

روز اول رفت دینم بر سرزلفین تو    تا چه خواهد شد دراین سودا سرانجامم هنوز  

   

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه    زان پیش که گویند که از دار فنا رفت  

 از دماغ من سرگشته خیال رخ تو        به جفای فلک و غصه دوران نرود  

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست   که آب  روی شریعت بدینقدر نرود  

 

بامداد ادینه ای  دیگر از واپسین روزها ی سال در واپسین ماه سال ...درودی اسفندماهی بر همه جان های شیفته ای که در راه و در پی شکوفایی و در پویش و پیوند پارسایی اند .. خردورزان و پارسایان و شیفتگان و دانایان و سازندگان فرداو فرداها .. جان و جهانتان اکنده از شیدایی و سرود و سرور و پیوسته در فراز و صعود باد ...

درود بر خردورزان و آزادگان

به نام اهورای مهرافرین   مهین کردگار سپهرافرین  

  دیروز گفتیم و امروز می نویسیم و فردا درخاک خواهیم شد  

و به تعبیر خیام : یک روز به کودکی به استاد شدیم   یک روز به استادی خود شاد شدیم  

                        پایان سخن نگر که بعد از همه عمر  خاکی بودیم و  بر خاک شدیم .. 

                   آغاز و پایان دو سر یک حلقه اند که به هم می پیوندند و اغاز همان پایان است و ..دیگر جز این نتوان گفت و نمود و شنود و گفت و رفت و سخت و میراث بوسعید جز ۴ نبود  

شست وشوی ُ رفت و روی ُ گفت و گوی و جست و جوی