salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود .....

ایا می توان به گوهر ادمی راه یافت ؟یا فقط ادمی را باید از احوال و اطوارش شناخت و با عناصری از احوال و اطوارش تعریف کرد ؟ ادمی ملغمه ای است از همه چیز و درعین حال هیچ چیز. هم حرکت است و تبدیل هم ثبات است و تمکین . هم سکوت است و و هم سخن . هم عشق است هم بیزاری . هم اقبال است و هم ادبار . هم شتاب است و هم ....و هرانچه پارادوکس در عالم هستی است و البته همین پارادوکس ها در نهایت او را معنا می کنند ...و هر لحظه در نقطه قرار می گیرد و این طیف او را به بیکرانه ها می برد به برهوت و به ازادی و او گاه از ازادی می گریزد و در عین حال اسارت را تاب نمی اورد و در پی دریدن قفس تنگ تن است و زمانه .پس بهتر است بگوییم انسان یک پویش است .  و بینش های تازه و کنشگری هایش همه فرع بر همین پویش اند. ... 

مهر ماه مهرگان وایین مهری ...

....همی گویم وگفته ام بارها                       بودکیش من مهر دلدارها   

  پرستش  به مستی است درکیش مهر         برونند زین جرگه هوشیارها 

                                                                                    علامه طباطبایی 

توصیه می کنم متن کامل این سروده علامه طباطبایی را بخوانید و در مضامین ان نیک بنگرید  

و بیندیشید که یک فیلسوف الهی که به مقام فنا فی الله رسیده چنین سروده است و گویی غایت فراروی ادمی را خواسته است بیان کند ....و گوید که رهایی و تعالی که فراتر از رهایی است و حتی فراتر از کمال  در کمند حضرت دوست فراچنگ اید

گفته بودم چو بیایی .....ادمیزاده طرفه معجونی است

گفته بودم چو بیایی غم دل با توبگویم    چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی....

نسبت انسان با خودش چگونه نسبتی است ؟ایا ادمی یک پویش است یا یک جنبش   یک بودن است یا رفتن بازیگر است یا تماشاگر است یا داور است ...اموزگار است یا دانش اموز ....

ودر نهایت اینکه عاشق است یا معشوق   ....یا معجونی شگفت انگیز از همه اینها ...

جهان انسان شد و انسان جهانی      ازاین

بهار دانش و اندیشه؟؟!!!!!!!!

برای گل های بوستان معنا   و پویندگان گلستان نعنا  

 و انها که در پاییز صحرا  به پیشباز بهار دلها و شکوفایی خردها می روند  

اکنون حقیقتا نمی دانم از کجا بنویسم و ...ایا اصولا سخنی برای گفتن وجود دارد یا سکوت گویاترین سخن است ...ان گاه که ناگزیرم در کلاس ها سخن بگویم دیگر رمقی برای نوشتن در وبلاگ باقی نمی ماند مگر انکه مخاطبین علاقمند در کلاس ها تقریرات درس را بنویسند و انها در وبلاگ بگذارندبرای بهره گیری طیف وسیع مخاطبانی  که در مدرسه بیکران شبکه اینترنت در جستجوی نوشته ای برای خواندن هستند .....