salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

تو قدر خود نمی دانی

بود قدر تو  افزون از ملائک     تو قدر خود نمی دانی چه حاصل  

 

افسوس که قدر خود را انگونه که باید و شاید ندانسته ایم  و نمی دانیم و  و نخواهیم دانست و  از ان گنج پنهان غفلت داریم  همان گنجی که فرمود: کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف .

متوجه نیستیم که خدا به ماقدرت داده است تا بی نهایت ببخشیم و تا بی نهایت نیک خواه و خیر اندبش باشیم و بر خرسندی نیز مرزی نیست می توان مرزهای همدلی را گسترش داد و کرانه های ادراک و شهود را در نوردید و میدان دید خود را پیوسته وسیع ساخت و هیچ گاه در این سیر صعودی از پا ننشست  و درنگ نکرد ...پس از پیشگاه ان بیکران هستی از سویدای مستی می خواهیم که : الهی ما را چهره ما را هماره به سوی متوجه دار و به ما توانایی بخش از همه کس و همه چیز درگذریم و در آرامشی که ویژه  دوستان توست غرق شویم .

نشان ۲

نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار       که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم

میکده

بگذارید که از بتکده یادی بکنم       من که با دست بت میکده بیدار شدم

بینش

الهی پر پرواز در اسمان بینش به ما ارزانی دار  

الهی خردها را شکوفا و جان ها را پویا فرما  و سرها را صحرای سینای خود قرار ده 

الهی نبض نغز سخن در مرغزار گفتگو را  مایه سور و سرور و صعود و عبور ما قرار ده 

الهی پیمانه ذهن ها  را به اندازه گیتی و گستره هستی گسترش بخش  

الهی  گنجایش پندار و گفتار و کردار ما را انقدر افزایش ده که همه افریده هایت در ان بگنجند و باز هم فضای خالی در ان باشد تا بازهم چونان فرستاده اعظم تو  سرودٍ :ماعرفناک حق معرفتک و ماعبدناک حق عبودیتک  را به حقیقت بسراییم و نیاز به مجاز گویی و تعارف و تظاهر به تواضع نداشته باشیم  

الهی به ما بینشی بخش که حقیقت ابتعاد و هیچ بودگی خود را دریابیم و ببینیم تا مرزهای عدم را با تمام وجود تجربه کنیم و انگاه در نقطه صفر هستی از شراب کوثر طهارت از شوائب امکان   بچشیم و بنوشیم و سیراب شویم و از پس ان مستانه بر کون و مکان چار تکبیر زنیم و به راز نماز اهل نیاز نائل گردیم  

حاصل عمر

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست : خام بدم  پخته شدم  سوختم

خدایا (پیامک یک دانشجو )

خدایا چنان بنواز دلم را که هر جا نفرتی هست عشق باشم هرجا زخمی است مرهم باشم  هرجا تردیدی هست ایمان باشم هرجا ناامیدی هست امید باشم تا بتوانم دوست بدارم همه را بی چشم داشت و بفهمم دیگران را حتی اگر نفهمیدند مرا.

مشکل حکایتی است ..

 

 

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنندپنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند
ناموس عشق و رونق عشاق می‌برندعیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوزباطل در این خیال که اکسیر می‌کنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنویدمشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند
ما از برون در شده مغرور صد فریبتا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند
تشویش وقت پیر مغان می‌دهند بازاین سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند
صد ملک دل به نیم نظر می‌توان خریدخوبان در این معامله تقصیر می‌کنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوستقومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهرکاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسبچون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

 

ویژگی های دانشگاه / اقای فراستخواه

خلاصه و ویراستۀ مصاحبه با فراستخواه

چاپ شده در نشریه پیام آموزش ، ش8، آبان 1389، صص2-4

1. با عنایت به تخصص و تجربه ای که در حوزه مباحث آموزش عالی دارید، بفرمایید مهمترین چالش های فعلی و پیش روی آموزش کشور کدامند؟

جامعۀ ما بدون تثبیت آمادگی های لازم و در شرایط درونی نامناسبی ،  به جهانی در حال دگرگونیهای عمیق پارادیمی و ساختاری و دورانی  پرتاب شده است. عواملی مانند انفجار اطلاعات، توسعه ارتباطات، انقلاب الکترونیک، تحولات مفهومی در نظام­های قدرت و ثروت و تغییرات بنیادین فرهنگی، جوامع انسانی را در معرض تحول سریعی قرار داده است. اما در چنین دوره ای حساس وپرشتاب ، متأسفانه  ما با موانع بازدارندۀ جدی از درون  دست به گریبانیم.

امروزه نه تنها وسایل نیل به اهداف،  پی در پی  تغییر پیدا می کنند ، خود اهداف نیز مرتب «باز تعریف» می شوند. ولی ما همچنان به درک سطحی از اهداف ، و به شیوه های منسوخ ،  توسل  می جوییم وگاهی تشبّث  هم می کنیم. آموزش عالی در دنیا در حال دگرگونیهای ژرفی است. برنامه­های آموزشی و پژوهشی، در حال تحول هستند . دانشگاه ها  مراودات محیطی  و قابلیت انعطاف و  مسأله گرایی خود را روز به روز بیشتر می کنند . نمونه اش  فرا رشته ها  و میان رشته­ هاست. نقش نهادهای غیردولتی در  آموزش عالی افزایش می یابد . دانشگاه ها روز به روز  احساس می کنند که باید بیش از پیش برون گرا و پاسخگو به جامعه بشوند. فرایندهای در حال رشد جهانی شدن  و  آزاد شدن  و فناوریهای اطلاعات و  ارتباطات سبب شده است که دانشگاه ها به عنوان نهادهای تفکر ومعنا  ، از قیمومت دولت ها بیرون بیایند و با جامعه  و جهان اجتماعی ارتباط داشته باشند.  این در حالی است که  دانشگاه های ما از موقعیت مساعد و شانس لازم برای همراه ساختن مبتکرانه وخلاق خود با آهنگ تحولات پیشرو جهانی برخوردار نیستند . چون مدیریت  آنها وفضای کاری آنها تحت تأثیر شرایط و وضعیت کلان کشور است.  

دانشگاه ها در قرن بیست و یکم می کوشند تا با مسائل مهمی مانند «تناسب» با نیازهای نوپدید جامعه  ،کیفیت  ومطابقت با استانداردهای جهانی و  همکاری بین­المللی به صورتی هوشمندانه مواجه بشوند. اما آموزش عالی ما از جهات بسیاری در چنین زمانۀ متحولی ، دچار پس افتادگی اسفباری شده است. دانشگاه­ها نمی توانند تحت قیمومت حکومت­ها با قافلۀ سریع یادشده همراهی بکنند. دولت ، یک حامی عمومی برای دانشگاه  ومخاطب و مشتری آن  ودوست آن شناخته می­شود نه مداخله گر  وآقابالاسر.

آموزش‌عالی و علم در دنیای امروز نه یک کالای تجمّلی بلکه کالایی ضروری و شبه عمومی است،  اما در جامعه ما  جایگاهی حاشیه‌ای دارد. در زندگی مبتنی بر دانش ، دانشگاه فقط یک نهاد خاص ویک پردیس محدود نیست. دانشگاه به معنای  ساختمان­ و فضا ومکان  متمایزی  نیست، دانشگاه حسب  تولید فکر و معنا و ظرفیت های مشاوره تخصصی و خدمات علمی و فنی ونقد وروشنگری اجتماعی ، در همه بخش­ها حضور و مشارکت دارد، هر جا فکر ودانش هست ، هرجا  یک بستۀ اطلاعاتی (به صورت ذهن، کتاب، نرم افزار و ...) به کار می­آید، هر جا که دانش آموخته و متفکر و منتقد وکارشناس و متخصصی مورد نیاز است؛  در کارخانه، بازار، خدمات، بیمارستان، مدیریت، برنامه­ریزی، فرهنگ و محیط زیست ودر درون خود دولت ، هرجا و هروقت که نیاز به دانش ومعنا هست( که همه جا وهمه وقت نیز چنین است ) دانشگاه نیز همان جاباید باشد.

دانشگاه فقط به پشتوانۀ  استقلال، خودگردانی و آزادی­های آکادمیک وبا مدیریتهای مستقل حرفه ای   و از طریق همکاریهای آزاد بین المللی است که می تواند  این رسالتها را بر عهده بگیرد  و جوابگوی به جامعه بشود و در امحای فقر، بیسوادی، گرسنگی،آسیبهای اجتماعی ،بی هنجاری، بیگانگی، ترس واضطراب،  بیماری، ودر روشنگری درباره آثار زیانبار  عدم مدارا، خشونت و زوال محیط زیست و غیر آن ، مشارکت جدی و نقش مؤثر ایفا بکند.

3. از نظر جنابعالی کیفیت دانشگاه به چه معناست و کلیدی ترین مؤلفه های تأثیرگذار در آن چیست؟

رویکرد های مختلفی به کیفیت وجود دارد. در رهیافت تعالی‌گرا، کیفیت دانشگاه  به معنای گسترش کرانه های دانش واکتشاف بشری و تولید فکر ومعنا ست،  در رویکرد کاربردگرا و مشتری‌گرا ، کیفیت دانشگاه از طریق رضایت دانشجویان و استخدام کنندگان و مشتریان وذی نفعان مختلف نسبت به  تولیدات و برون دادها و نتایج  دانشگاه ها معنا می شود.  بنا به یک رویکرد دیگر ، کیفیت آموزش عالی منوط به به کم وکیف  ارزش افزودۀ نهایی است که  در سطوح ملی وجهانی ایجاد می کند. برای اینکار  ارزش بروندادهای اولیه، واسطه ای ونهایی  آموزش عالی  با ارزش دروندادهای آن  سنجیده می‌شود.  کیفیت آموزش عالی بستگی به این دارد که  چقدر می تواند نیازها و انتظارات بیان شده یا ضمنیِ ذی‌نفعان مختلف اجتماعی را حداقل  در سطح رضایت و ترجیحاً در سطحی بالاتر، براورده بکند. کیفیت ترکیبی از کارایی، اثربخشی، بهره‌وری، پاسخگویی و نوآوری است.

 البته باید عرض بکنم که تعریف کیفیت ممکن است  تحت تأثیر ایدئولوژیهای مختلف قرار بگیرد. مثلاً ایدئولوژی سنتی دولت‌گرایی، کیفیت را به اجابتِ سیاستهای دولت و رعایت قوانین او و در معنای پاسخگویی صوری به دولت ، فرو می کاهد و یا برعکس، ایدئولوژی بازار که  اخیراً سعی می شود آن را جهانی بکنند ؛کیفیت علم را ، بیش از اندازه ،  به  کاربرد و مصرف  تقلیل می دهد. در حالی که در رویکردهای انتقادی ، کیفیت دانشگاه به این است که نقد وروشنگری اجتماعی و فرهنگی بکند وبه تغییر و تحول و توسعۀ متوازن پایدار  و به بهبود شرایط بشری کمک بکند، اگر بخواهم از تعبیر یکی از صاحب نظران خوب استفاده بکنم کیفیت دانشگاه در این است که به تقریر حقیقت  و تقلیل مرارت کمک بکندو به ارتقای کیفیت زندگی مردمان یاری برساند .

وودهاوث، تعریف جامعی از کیفیت  در آموزش عالی  به دست داده است  وآن  «تناسب یا جور بودن با هدف» (FFP) است. مردمان و نهادها و جامعه ،  اهدافی  دارند و آموزش عالی باید  خود را مرتب با این اهداف  بیازماید  وجفت وجور بکند. اما باید  درنظر بیاوریم که این مردمان فقط گروه های خاصی  نیستند بلکه همه  مناطق سرزمین ، همه اقوام ایرانی، همه گروه های اجتماعی و نسلها و نهادها و ذی نفعان و نیز همه متفکران ومنتقدان مستقل خارج از دولت را در برمی گیرد. 

برخی منتقدان در برابر تعریف وودهاث ، گفته اند کیفیت نباید فقط به  جور بودن با هدف محدود بشود بلکه خود اهداف نیز باید مورد بررسی قرار بگیرند و اینجاست که  کیفیت به عنوان «تناسب خود هدف» (FOP) تعریف  می شود. وود هاوث جواب داده است که این نیز  در تعریف عام FFP می‌گنجد، چون در واقع مقصد اصلی این است که خود اهداف نیز به طور مداوم و با توجه به تحولات جهان اجتماعی، محیط و تکنولوژی و شرایط  بازار و با عنایت به  پویش‌های فکری یاران وذینفعان و  رقبا و غیر آن  مورد بازنگری قرار بگیرد و روزآمد تر  وکارامد تر و کیفی تر بشود.

4. جنابعالی در ارتباط با تضمین کیفیت دانشگاهی ، مطالعۀ تطبیقی بر روی 16 کشور جهان  انجام داده اید وآن را در کتابی منتشر کرده اید لطفاً مهمترین نتیجه این مطالعه را بصورت اجمالی بیان فرمایید.

اینجانب  با یک بررسی تاریخی ، چند مشکل جدی را در باب کیفیت آموزش عالی در ایران ردیابی کردم که ده  مورد از آن را فقط برای نمونه عرض می کنم:1. سایه عوامل سیاسی – ایدئولوژیک بر نظام آکادمیک و حرفه‏ای و علمی و تخصصی کشور 2. میل سیستم دولت به مداخله گری  در کار وبار دانشگاه و کنترل بیرونی و دیوانسالار آن ، 3. سایه دستگاه دولت بر ارزشیابی و فقدان  نهادهای واسط 4. غلبه رویکرد اداری بر  رویکرد علمی در ارزشیابی ، 5. تمایل دولت به کنترل فرایندها تحت تأثیر اقتصادِ سیاسیِ نفتی 6. فقدان نظام مدرن وکارامد  اطلاعات آموزش عالی با مشارکت خود دانشگاه ها ،7. مشکلات موجود در زمینه های لازم  برای «خود –ارزیابی» و ارزیابی درونی دانشگاهیان، 8. عدم امکان توسعه و  مشارکت نهادهای غیردولتی حرفه‏ای  وتخصصی برای اعتبار سنجی و ارزیابی بیرونی توسط همتایان دانشگاهی وسایر ذی نفعان اجتماعی، 9. تمرکزگرایی، تصدی‏گری و تعدد متولیان خود- خواندۀ دولتی  10.  موانع موجود بر سر راه استقلال دانشگاهی  و خودحسابرسی آنها وآزادی آکادمیک.

5. جنابعالی به عنوان یکی از متخصصین ، آینده کیفیت آموزش عالی ایران را چگونه ترسیم می نمایید؟ چه توصیه ها و پیشنهادهایی برای بهبود و ارتقای کیفیت آتی آن دارید؟

تحلیل مقایسه ای کشورهای مختلف و  تجارب بین‌المللی نشان می دهد که  درباب  تضمین کیفیت آموزش عالی  اصول وهنجارهای مورد توافقی در جهان وجود دارد.  ما نیز باید ارزیابی آموزش عالی خودمان را در سطح ملی با این ترازهای جهانی همراه بسازیم. برای مثال این در دنیا به یک هنجار اجماعی در باب کیفیت تبدیل شده است که  هدف از تضمین کیفیت دانشگاه ها  ،  بهبود و ارتقای درونزا در خود دانشگاه ها و دپارتمانهای آنهاست( نه تحمیل چیزی بر آنها از بیرون). هنجار دیگر این است که  معیارگذاری برای ارزشیابی آموزش عالی نباید  شکل دولتی به خود بگیرد بلکه باید توسط سازمانهای مستقل حرفه ای صورت بپذیرد.

 در دنیا همچنین اجماعی وجود دارد که «خود – ارزشیابی» (ارزیابی درونی داوطلبانه) در دپارتمانها وواحدهای دانشگاهی، پایۀ اولیه و مستند اصلی تضمین کیفیت است و ارزیابی بیرونی توسط همتایان علمی و تخصصی به همراه دیگر ذی‌نفعان بیرونی به عنوان گام دوم در طول ارزیابی درونی و با داوطلب شدن گروه های آموزشی دانشگاه ها صورت می گیرد.  چارچوبهای راهنمای لازم برای ارزیابی بیرونی باید  توسط نهاد های ذیصلاح حرفه ای (ونه دولت)  تنظیم بشوند و باید  قابل انعطاف باشند. ‌ارزشیابی آموزش عالی  بدون فعالیت و مشارکت نهادهای حرفه‌ای و تخصصی غیر دولتی در  اعتبار سنجی  وبدون رسانه های مستقل غیر دولتی به سامان نمی رسد. کیفیت  آموزش عالی در انزوا وبدون تعاملات بین المللی و بدون تعهد به هنجارهای جهانی تعریف نمی شود وبه قضاوت عمومی معتبری  نمی رسد. نهادهایی بین المللی در کیفیت دانشگاه  وامر اعتبار سنجی وجود دارد که ما در هیچیک عضو نیستیم. با این انزوا وسوء تفاهم جهانی که با آن دست به گریبانیم ، دانشگاه هایمان نیز متضرر می شوند.

  از سوی دیگر تجربیات جهانی حاکی از آن است که الگوهای نرم و حمایت‌گرا در  ارزشیابی  که بر کنار از مداخلۀ دولت  وبه صورت  داوطلبانه و بر مبنای استقلال دانشگاهی وآزادی علمی  باشند، اثربخشی مطلوبتر و پایدارتری نسبت به الگوهای سخت  و نظارت‌گرا با مداخلۀ دولتی دارند. دیدگاههای دانشجویی از منابع مورد اعتنا در ارزشیابی کیفیت یاد دهی ویادگیری در دانشگاه ها به شمار می رود. کما اینکه دیدگاههای دانش آموختگان واستخدام کنندگان و ذی‌نفعان بیرونی در بازار کار نیز  در ‌ارزشیابی آموزش عالی  منظور می شود.

برای شرایط ایران،  بنده از سیاه مشق های  ناچیز خود به این نتیجه رسیدم که تضمین کیفیت آموزش عالی در جامعۀ ایران با تمرکز گرایی وتصدی گری دولتی اصلا میسّر نمی شود ، بلکه از طریق ایجاد شبکه ای از دانشگاه ها و همۀ ذینفعان اجتماعی و با ایجاد  وتوسعۀ « نهادهای واسط دولتی ـ دانشگاهی» به سامان می رسد. از سوی دیگر در جامعۀ ایران  با ساختار اقتصادی خاصی که دارد، حمایت اعتباراتِ عمومیِ تشویقی توسط دولت برای ارتقای کیفیت مؤسسات وبرنامه های آموزش عالی در یک شرایط تعریف شدۀ شفاف ورقابتی  ضروری است. رویکرد فلسفی مناسب برای ارزشیابی آموزش عالی ایران، رویکرد انتقادی مبتنی بر انگیزش، دلبستگی، گفتگو، همکاری، توانمندسازی و مشارکت درونزا با هدف تغییر پایدار از طریق بهبود مداوم کیفیت است. سرانجام  الگوی ارزیابی درونی و بیرونی ( اعتبارسنجی )با همکاری وتعامل شبکه ای از کلیّۀ ذی نفعان مانند دانشگاه ها،انجمنهای علمی ،نهادهای غیر دولتی، دولت وبازارکار؛ مطمئنا  گزینۀ مناسب‌تری برای دورۀ گذار آموزش عالی ایران به ترازهای کیفیت جهانی( کلاس جهانی) است.

اینجانب برای نخستین بار در کشور به عنوان یک دانش آموز کم بضاعت برای بررسی موضوع کیفیت دانشگاه،  هم از  روش GT ( «نظریه داده بنیاد» یا «نظریه مبنایی» ) و هم از  نقشۀ شناختی(Cognitive Map ) استفاده کردم، در این زمینه از چند استاد برجسته بسیار بهره علمی گرفتم؛ در صدر آنها پروفسور عباس بازرگان  صاحبنظر فرهیخته در روشهای تحقیق کیفی بود، همچنین از  استاد فقید، شادروان دکتر کارو لوکس ، ونیز از استاد ارجمند جناب دکتر قاضی طباطبایی استاد دانشگاه تهران کمک علمی فراوان گرفتم، بر مبنای این تحقیقات و از شواهد کافی به این استنتاج نایل آمدم که چند چیز می تواند  کمک بکند که کیفیت دانشگاه  در این کشور بخت بیشتری داشته باشد ، یکی شاخص‌های توسعه نهادهای غیردولتی( در اقتصاد و در نظام حرفه ای و از جمله در امر تضمین کیفیت واعتبار سنجی ) است ، دیگری شاخص توسعة انسانی( شامل نشانگرهای  آموزش ، سلامت و درآمد) است ، سومی بسط دمکراسی و گسترش فرایندهای عرفی شدن  وابراز وجود انسان ایرانی به عنوان نشانه هایی از بلوغ جامعة‌ ایران است   و  چهارمی تنوع اعتباراتِ آموزش عالی به عنوان پشتوانۀ خود فرمانی دانشگاه هاست . متأسفانه در همه این شاخصها ، نشانه هایی که  بنده در پژوهش خود درباب کشورمان به دست آوردم ، بسیار نگران کننده بودند.

توصیه های برآمده از تحقیق بنده این بود که برای ارتقای کیفیت دانش در کشور باید از دولت، تمرکز زدایی و تصدی زدایی ومداخله زدایی بشود، دولت حامی و دوست دانشگاه باشد نه مدعی آن، بخشهای غیر دولتی تقویت بشود وشرایط  رقابتی به وجود بیاید ، انجمنهای علمی ونهادهای حرفه ای وتخصصی غیر دولتی رشد بکنند ، فرایندهای عرفی شدن پیش برود ، فکر دمکراسی وفرهنگ دمکراسی و ترتیبات واقعیِ نهادمند آن گسترش یابد ، فرصتهای برابر دسترسی شهروندان ایرانی به آموزش عالی( بدون محدودیتها) تعمیم  پیدا بکند و بر تنوع منابع مالی واعتباری دانشگاه ها ومؤسسات آموزش عالی افزوده بشود.

6. جنابعالی از جمله اساتیدی هستید که در تنظیم بخشی از برنامه های چهارم و پنجم توسعه – بخش آموزش عالی – نقش عمده ای داشته اید، فکر می کنید راهبردها و سیاست های این برنامه ها تا چه حد براساس واقعیات موجود نوشته شده است و عملکرد برنامه های قبلی را چگونه ارزیابی می نمایید؟

در فرایند  تدوین برنامه سوم وچهارم ، سهم ناچیزی در ارائۀ دیدگاه های کارشناسی و نوعا انتقادی داشتم که متأسفانه بخش اعظم آنها در تصویب نهایی نادیده گرفته شد. بخشی از آنچه  تصویب شده بود نیز ، در عمل چندان اجرا نشده است. نمونه اش احکام مربوط به استقلال دانشگاه ها و نیز آموزش عالی حرفه ای بود.  در  اوایل کار تدوین برنامه پنجم  مجموعه ای از  اصول و اهداف وراهبردها  به همراه  9 مادۀ قانونی پیشنهاد کردم که متأسفانه هیچ یک از این 9 ماده  در تدوین نهایی برنامه پنجم  مورد توجه قرار نگرفت!

 استقلال دانشگاهی و آزادی علمی از ارزش‌های مرکزی آموزش‌عالی است که قبلا تحت نفوذ گفتمانهای پیشرو جامعه، در برخی از اسناد رسمی آموزش‌عالی مانند قانون وزارت و قانون برنامه چهارم توسعه مورد تصریح قرار گرفته بود. ماده 10 قانون وزارت به ادامة سیاست تمرکز زدایی، افزایش اختیارات هیأت امناء، تقویت شوراهای علمی و تقویت مدیریت دانشگاهها تأکید کرده بود. در بند الف ماده 49 قانون برنامه چهارم توسعه تصریح شده  بودکه دانشگاهها و مؤسسات آموزش‌عالی و پژوهشی براساس آیین‌نامه‌ها و مقررات اداری، مالی، استخدامی و تشکیلاتی خاص و مصوب هیأتهای امنای خود، بدون الزام به رعایت قانون محاسبات عمومی، قانون استخدام کشوری و سایر قوانین و مقررات عمومی اداری، مالی و استخدامی اداره بشوند و اعتبارات هزینه‌ای، از محل بودجه عمومی دولت براساس قیمت تمام شده و به عنوان کمک به آنها پرداخت بشود. اما بسیاری از این اصول ، همچنان در هاله ابهام و تعویق مانده اند یا با موانعی دست به گریبان اند. جهت‌گیری برنامه چهارم معطوف به نوسازی دولت با تأکید بر اثربخشی، کارایی و بهره‌وری، از طریق رفع تصّدی‌گری و مشارکت مردم و بخش غیردولتی در کشور بود که به دلیل شرایط مدیریتی کشور معوق ماند.

پارادایم‌ها، مفاهیم و محیط ملی وجهانی آموزش عالی در حال دگرگونی است ولی سیاستها و ساختارهای ما از آنها عقب مانده است.  برای مثال در دنیای امروز روشهای تدریس سنتی موضوعیت خود را از دست داده‌اند و به جای آنها الگوهای نوین و  متحولی از یادگیری- یاددهی فعال و مشارکتی آن هم معطوف به مسائل جامعه ضرورت یافته است. الگوهای «علم سبک 2» و « علم بزرگ» وعلم موج سومی به میان آمده است. در حالی که حتی علم مدرن «سبک 1» نیز  بویژه در حوزۀ علوم انسانی واجتماعی ، در جامعۀ ما مورد بی مهری قرار می گیرد. ما نه تنها جامعۀ چندان علم برانگیز وعلم نواز نداریم  حتی احیانا علوم اجتماعی مدرن در آن رسما به مثابۀ یک تهدید معرفی می شود. مدیریت  وریاست دانشگاه در این کشور، متأسفانه پستی سیاسی بوده است.

    در حال حاضر ما شاهد موج تازه ای از مهاجرت  نخبگان علمی و آموزش‌عالی  به عنوان مهم‌ترین سرمایه‌های کشور در عصر اطلاعات و ارتباطات و جامعة دانش هستیم.  نه تنها خط‌مشی‌های مناسب حمایتی و ملزومات قانونی و مدیریتی برای  چرخش مغزها با هدف استفاده بیش از پیش از قابلیتهای موجود در کشور و گسترش تعاملات و همکاریهای علمی بین‌المللی نداریم،  عوامل منفی و دافعه نیز زیاد است.

بخش اعظمی از مقررات و آیین‌نامه‌ها در آموزش‌عالی   ناکار آمد و دست و پاگیر است . دیوانسالاری وایدئولوژی دولت ، در اغلب موارد  بر زندگی علمی ودانشگاهی چیره شده است و  مانع بروز و شکوفایی بسیاری از قابلیت‌های بالقوه آموزش‌عالی در کشور است . ما نیاز به  تحوّل در محیط حقوقی و اصلاح قوانین و مقررات زدایی داریم . دانشجویان سرمایه های جایگزین ناپذیر جامعه ما هستند و مخدوش شدن حقوق آنها و هر لطمه به سرزندگی ونشاط تحصیلی و علمی واجتماعی  آنها نه تنها از حیث حقوق انسانی گناهی نابخشودنی است، به منافع ملی ما نیز  ضایعات غیر قابل جبران وارد می آورد ، متفکران و دانشمندان ، مهم‌ترین پشتوانه‌های برنامه‌های توسعة ملی ما هستند و بدون منزلت اجتماعی و حقوق و آزادی علمی ومشارکت مؤثر  آنها نمی توان آینده ای با کیفیت  تصور کرد. 

 

الهی

الهی ائین خردورزی و کیش  مهربانی  و رسم همدلی و همنوایی در میان ما رائج گردان  

الهی   سنت نیک پنداری و نیک کرداری و نیک گفتاری محور جامعه ما  قرار ده  

الهی ژرفای بینش ما را ژرفا بخش  و گستره نگرش ما را گسترده گردان  

الهی قلب های ما را از مهر افریدگانت و عشق به خود  سرشار ساز  

الهی بر شمار اصحاب خرد و سپاه فرهنگ بیفزا  

الهی از شمار سپاهیان پراکندگی و دشمنی بکاه  

الهی جان و جهان ما را به آرایه آزادی و آزادگی و بزرگواری و عزت نفس  بیارای 

  

امروز با حافظ

نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکنکه دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزمکه در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزیوگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستمکه آدمی بچه‌ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاستنه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مراکه قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شدجهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاهکه لطف طبع و سخن گفتن دری داند

  

 

نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکنکه دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزمکه در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزیوگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستمکه آدمی بچه‌ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاستنه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مراکه قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شدجهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاهکه لطف طبع و سخن گفتن دری داند

 

امشب همنوا با رهی معیری

در قدح عکس تو  یا گل در گلاب افتاده است ؟      مهر  در ائینه  یا اتش در اب افتاده است؟ 

باده روشن  دمی از دست ساقی  دور نیست      ماه امشب همنشین با افتاب افتاده است  

خفته از مستی به دامان ترم آن لاله روی            برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است  

گوشه عزلت بود سرمنزل عزت رهی                   گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است  

                                                                                        

نشان

تا گرد تعین نفشانی  ای دل               مشکل که شهود حق توانی ای دل 

خواهی که بری راه به سرمنزل او        می رو به نشان بی نشانی ای دل   

 

الهی ما را در زمره کسانی قرارده که نشان در بی نشانی جویند و نام در گمنامی

الهی از چند و چون رنگ و بانگ و نام و نشان و برتری و کهتری رهاساز  

الهی عاشق تا  رنگ معشوق  نگیرد در عشق صادق نیست الهی پس ما را به رنگ خود دراور که من احسن من الله صبغه

بحر عشق

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست    در آنجا جر آنکه جان بسپارند چاره نیست  

اندم که دل به عشق دهی خوش دمی بود       در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

الهی

عالم گیر باش اما در عالم گیر مباش .  

الهی آغوش عشقت را به مستی پیوند زن  . الهی نام بی نام خود را بر ما بنمای  

الهی سرسرای سکوت بر ایوان معنا در تاکستان سجود نصیب دلدادگان کویت باد  

الهی در افسانه هستی نقش نیستی را به ما ببخش  

الهی چنان کن که بخواهم فقط تو باشی و دیگر هیچ !!! 

منزل /مقصد

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید

هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور

 

 

حافظ 

 

آسایش

امام حسن عسکری علیه السلام : کم آسایش ترین انسانها کسی است که کینه ای[دلش ازپر از کینه ] باشد. 

شهادت امام حسن عسکری بزرگ مربی بشر تسلیت باد .

معما

حدیث مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو       که کس نگشود  و نگشاید به حکمت این معما را

او

در شرح کلمات باباطاهرآمده : «هرکه خدا را با راهنمایی علم شناسد زبانش دراز و سخنش بسیار خواهد بود (علم رسمی سر بسر قیل است وقال) زیرا خدا درا اینحال از نظر پنهان؛ و شناسایی او قهراًبا بیان و زبان است ولی هر که خدا را با وجد و جذبه شناسد زبانش گنگ خواهد بود، زیرا صاحب وجد و جذبه شاهد وناظر اوست، وشاهد جمال معشوق در حیرت وسکوت و مستغرق مطالعه انوار ذات و تجلیات اسماﺀ و صفات است و توانایی تکلم و بیان اوصاف او را ندارد.

صدق و لطف

الهی رکن رکین صداقت و مهد مهین لطافت  و قامت رعنای وثاقت در گذرگاه جماعت قرار داده ای توجه ما را بدان جلب نما  

الهی بر تیراژ   صحیفه سکوت در غوغای تکثیر نفور بیفزا  

الهی سببی ساز که یارم به سلامت    بازاید و برهاندم از بند ملامت  

الهی امروز که در دست توام مرحمتی کن  

بلبلی

 

 بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت    وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت  

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست   گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت  

یار اگر ننشست با ما  نیست جای اعتراض     پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت  

در نمی گیرد نیاز وناز ما با حسن دوست     خرم ان کز نازنینان بخت برخوردار داشت  

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم      کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت  

گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن         شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت  

وقت ان شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر      ذکر تسبیح ملک درحلقه زنار داشت  

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت        شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوستخرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیمکاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکنشیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیرذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشتشیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

ازاده

بر خاطر آزاده  غباری ز کسم نیست             سرو چمنم  شکوه ای از خار و خسم نیست

رخساره خورشید

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس     که در آن ائینه صاحبنظران حیرانند

الهی

الهی   هر که غمت را خرید  عشرت عالم فروخت  

امروز با لسان الغیب

اگر روم از پیش فتنه ها برانگیزد       ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد 

وگربه رهگذری یکدم از هواداری      چو گرد در پیش افتم چوباد بگریزد 

وگرکنم طلب نیم بوسه صد افسوس     زحقه دهنش چون شکر فروریزد  

فراز و نشیب بیابان عشق دام بلاست     کجاست شیردلی کزبلا نپرهیزد 

تو عمرخواه و صبوری که چرخ شعبده باز      هزاربازی ازین طرفه تر برانگیزد  

بر آستانه تسلیم سربنه حافظ                 که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد  

                               *********** 

به حسن خلق و وفا کس به یا ما نرسد    ترا درین سخن انکار کار ما نرسد  

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند   کسی بحسن و ملاحت به یار ما نرسد  

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز      به یار یک جهت حق گزار ما نرسد  

هزار نقش براید ز کلک صنع و یکی             به دلپذیری نقش نگار ما نرسد  

هزار نقد به بازار کاینات آرند                  یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد  

دریغ قافله عمر  کانچنان رفتند               که گردشان به هوای امیدوار ما نرسد  

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را       غبار خاطری از رهگذار ما نرسد

الهی

الهی به ما توفیق ده سخنانی بگوییم در حد ظرفیت مخاطبان تا با برداشت های نادرست شان دچار بدگمانی های زیانبار به نفس خویش نشوند  

الهی به ما توفیق ده که رزق و روزی و همه چیز را از تو ببینیم و از شرک  و دوبینی رها شویم و دچار بت پرستی نگردیم  

خدایا به ما توفیق ده که با گفتار و رفتار و پندار مان زینت امام صادق باشیم نه مایه شین پیشوایان پارسایی  

الهی به ما دلی عنایت فرما که عتاب دوستان را هدیه ای از حضرت دوست انگاریم و مایه گذر از نفس و شکستن نفس  

الهی همه دوستان را حتی انها که زبانشان نقد شان گاه به تندی می گراید  بیامرز و رحمت و هدایت  خود را همچنان بر همه ما فرود آر   

الهم اهدنی بنورک الیک ...خدایا با نور خود ما را به سوی خود رهنمون باش

جان و جهان

الهی جان ما و ذهن و ضمیر را از خودنیک پنداری و خودبرتر بینی و دیگرستیزی و پندارها و گمان های ناروا در باره افریده های خداوند وبه ویژه صاحبان خرد و کلام  بپیرای  

الهی به ما توفیق ده که بکوشیم عظمت در نگاهمان باشد نه به انچه می نگریم  

الهی بزرگواری روح و دریادلی و بینش متعالی و  باز به همه جان ها عنایت فرما  

الهی جهان ما  را مهد همدلی جان ها ساز و خارهای پندارهای ناورا را از ان برکن  

الهی ما را غرق در نور توحید فرما  

الهی توفیق ده تا خود را در تو فانی سازیم و خود را و سخن و اندیشه خود را مطلق حقیقت و حق مطلق و خود را مرکز هستی و محور درستی و مدار عشق و هستی  نپنداریم و فقط وجود و حسن را در تو منحصر ببینیم و محو جمال دل آرای تو باشیم و همه را شعاع خورشید حق بیابیم

فرهنگ/انسان/اجتماع

الهی ما را با فرهنگ و کرامت انسانی و منزلت اجتماع آشنا بگردان  

خدایا مارا فرهنگ مدار و فرهنگ پذیر و نه فرهنگ گریز و فرهنگ ستیز ُ قرار ده  

الهی جان ها را متحد گردان که به تعبیر مولانا : متحد جان های مردان خداست    

الهی عروج به معارج توحید و گذر از ننگ و نام  را روزی ما بگردان 

 

ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون عیدا لنا لاولنا و آخرنا