salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

آب / آغاز و انجام / ار مغان نماز صبح

آب ماده ی حیات کافه ی  اصناف نباتات و حیوانات  است  مانند مواعظ و نصایحی که عموم مردم را به آن انتفاع باشد و لکن بعضی از آن اجاج (تلخ) است و بعضی آسن و بعضی غیر آسن و بهترین انها غیر آسن است 

و شیر باعث تربیت اصناف حیوانات است و از آب خاصتر است . 

چه نباتات و بعضی حیوانات را از ان نصیب نباشد و خاص غذای بعضی حیوانات بود در ایام طفولیت مانند مبادی و ظواهر علوم که سبب ارشا د مبتدیان باشد و از ان بعضی مستحیل و بعضی متغیر و بعضی غیر متغیر باشد و بهترین غیر متغیر باشد.


و عسل از شیر خاصتر است که غذای برخی حیوانات است و سبب شفاء بعضی اصناف در بعضی احوال و موافق همه امزجه و احوال نیست ،مانند حقایق و غوامض علوم که انتفاع بدان خاص الخواص و محققان را باشد .و از ان نیز بعضی کدر است و بعضی متوسط و بعضی مصفی.و بهترین مصفی است

و خمر از عسل خاصتر است چه خاص به نوع انسان است . و از ایشان بعضی اصناف در بعضی احوال بر اهل دنیا حرامست و ایشان را رجس و بر اهل بهشت حلال و ایشان را طهور و از آن بعضی موذی و بعضی متوسط و بعضی ملذ است و طهور .

....پس اب سبب خلاص است از تشنگی و شیر از نقصان و عسل از بیماری و خمر از اندوه و چون اهل بهشت اهل کمالند تمتع ایشان عامست این چهار را بوجه اتم  ...مثل الجنه التی وعدالمتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذه للشاربین و انهار من عسل مصفی ....و در دوزخ بازاء این هر چهار نهر حمیم و غسلین و قطران و مهل باشد ..

ائین شکرگزاری 4

چه کنیم تا زمینه و پایه ی شکرگزار ی را در نفس خود فراهم اوریم ؟ به بیان دیگر ،راهکار تبدیل شدن به یک انسان شکرگزار واقعی [و نه اینکه تنها ادعای شکرگزاری داشته باشیم ] چیست ؟؟

فرمول 3 . پاسخ ان است که باید اولا :قدر و اندازه ی چیزها و کسانی که باید شکرگزار انها باشیم بدانیم یعنی معرفت و شناخت به حقیقت و درون و ذات انها پیدا کنیم و ثانیا : برای اینکه توان شناخت را پیدا کنیم لازم است ا راده و عشق به  معرفت در جان ما پیدا شود و ثالثا: برای اینکه میل به معرفت در ما پدید اید لازم است ائینه ی ابزار شناخت در جان ما یعنی عقل [روح ] ما کاملا شفاف و صیقلی باشد و از همه کدورت ها پیراسته باشد . کدورت ها چیستند ؟ الف . گمان [اجتنبوا کثیرا من الظن :از بسیاری گمان ها بپرهیزید ] و  و همّ و غمِّ فردا ،گردباد غرایز و مشتقات ان [شهوت و غضب و هیجانات روانی ] و سرچشمه ی هر دو "وهم " است و وهم تصرف و دست اندازی ساحت غرایز نفس  حیوانی  و نباتی انسان به نفس انسانی او که همان نفس ناطقه و همان عقل و در مرتبه بالاتر نفس کلی و عقل فعال که همان روح است .

بیش از هر چیز و پیش از هر چیز باید ریشه ی "خود " را و پدیده ها را بشناسیم [ارنی الاشیاء کماهی ] یعنی اصل و حقیقت اشیاء که غیر از رنگ و شکل و حجم و وزن و نام و ایستارهای هویتی انها است . این شناخت های شناسنامه ای  مایه ی سپاسگزاری را فراهم نمی اورند .که اگر این گونه بود باید همه ی دانشمندان عرفی  و شیمیدان ها و همه ی امام شناسان حرفه ای و الهی دانان درسی و حوزوی و دانشگاهی شکرگزار می بودند . این معرفت از سنخ  شناخت هویت نیست  بلکه شناخت حقیقت اشیاء است . و البته اصل اشیاء همان ذات " خدا " و آفرید گار هستی است . و این معرفت عاشقانه به خدا تا بدانجا که حضرت امیر فرماید : ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و معه و بعده [چیزی را ندیدم مگر انکه پیش و پس و همراه ان خدا را دیدم ] . و برای اینکه این شناخت حاصل شود لازم است خود اصیل خود را بیابیم و برای اینکار  باید از  ناخودها یعنی برچسب های هویتی و قومی و جنسیتی و مادی و کالایی و نام ها و مقام ها گذر کنیم [تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ] . و این شناخت نیز تنها با شناخت شخصیت واقعی( و نه شناسنامه ای) انسان کامل بالفعل حاصل می اید که همه ی قوای وجوی او به فعلیت رسیده است و در واقع نمایش عینی نسخه ی تکامل یافته ی نفس خود ماست و او کسی نیست جز نبی و وصی نبی و ولی خدا .

اگر ما خدا را و غایت نفس خود را که "آدم شدن " و  خودِ خدا است بشناسیم انگاه خدا را برای خودش می خوانیم و به جای انکه خدا و امام را در حد  داروخانه  و پزشک و بانک و بیمه و وزیر و فرماندار و پادشاه و.. ...پایین بیاوریم و تنها برای حاجات معیشتی و رفع گرفتاری های مادی و غریزی مانند "ادای دین ،و شفای بیماری به انها مراجعه نماییم از خدا طلب معرفت و عشق به خودش را می نماییم و تنها در این صورت است که شکرگزار خدا و همه ی افریده هایش به نحو تام و تمام خواهیم بود .

با این بیان اشکار می شود که شاکرترین انسان ،عاشق ترین انها است همان که فرمود : عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست ..و هرکه این گونه شناخت به مقام شاکرین دست می یابد (طوبی له و حسن مآب )

و شخص پیامبر اسلام عاشق ترین موجود عالم هستی  است . سر اینکه ما  یک میلیاردمسلمان   در دنیا داریم ولی شاید  شمار بسیار اندکی  از انها  به درجه ی سلمان رسیده باشند ان است که شناخت انها نسبت به پیامبر شناخت شناسنامه ای است ولی سلمان موفق شد به همان درجه که پیامبر عاشق خدا و هستی و شناسای وجود و در نتیجه شکرگزار خدا و هستی است ،عاشق و عارف و شکرگزار باشد (رزقنا الله و ایاکم )

*********

*(انسان کامل به فعلیت رسیده که در واقع غایت وجودی خودما را به ما نشان می دهد و به ما می نمایاند که قدر و اندازه ی واقعی انسان؛و انسان سرنمون و ایده ال تایپ ، پیامبر و علی  و مولانا و حافظ و سایر اولیاء و عارفان بی نام و نشان است  نه این موجود ناقص مغموم و مقهور و لگدکوب خیال و غریزه و و جاه طلب و مقام پرست و...] همان علی که تا انجا رسید که فرمود : یا دنیا غری غیری فانی طلقتک ثلاثه (ای دنیا غیر مرا بفریب که من دنیا را سه طلاقه کرده ام )و نیز فرمود : انی آنس بالموت من الطفل بثدی امه (انس من به مرگ از انس کودک به پستان مادر بیشتر است ) . این یعنی انکه مقام و مرتبه ی انسان و شأن او فراتر از ان است که در زندان دنیا و هوس ها و چشم و همچشمی های دنیا گرفتار بماند که فرموده اند : الدنیا سجن المؤمن (دنیا زندان مؤمن است ) این جهان زندان و ما زندانیان       قفل زندان بشکن و ما را وارهان

الهی ما را در زمره شکرگزاران راستین خویش قرار ده


آئین شکرگزاری 3

فرمول 2 ..گاه برخی یا بسیاری پیش امدها و رخدادها در درازنای زندگی ادمی در این دنیا  در سطوح و ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی بروفق مراد نیست یا دست کم چنین می پنداریم یا احساس می کنیم که تا اندازه ای یا  تا اندازه ی زیادی ناخوشایند و /یا ناپسند و /یا تلخ و گزنده و هولناک [و سایر برچسب هایی که پندار و وهم ما برای توضیح و تبیین این بادهای ناموافق می تراشد و می سازد و..]هستند ...در این اوضاع و احوال ،شرط شکرگزاری چیست ؟ پاسخ بسیار اشکار  است : صبر . الصبر من الایمان کاالرأس من الجسد . شکیبائی و بردباری و تمرین این فضیلت بسیار والا سبب می شود از بسیار کنش ها /واکنش ها و برهم کنش های غریزی و  شتابزده و نامعقول به بادهای ناموافق که تنها وضع را برای خود و دوستان و همگنان  وخیم تر و ناگوارتر می سازند و احیانا پشیمانی و خذلان و خزی و وهن به باراورند به سوی بینش ها و منش ها و کنش های خردمندانه و منطبق بر فرهیختگی و در عین حال مؤثر ،هرچند کند و اندک ، گذر کنیم >و به جای انکه به تغییر شرایط بیرونی بیندیشیم به تغییر و اصلاح و اعتلای خود همت گماریم که : ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (خداوند وضع قومی را تغییر نمی دهد تا اینکه خودشان نفس خویش را اصلاح نمایند ). ..

پرورش صبر و گسترش ان باعث پیشگیری از دو عارضه ی خانمان سوز اجتماعی است  که مایه و پایه انحطاط و فرومایگی اجتماع می باشد :ستم گری و ستم پذیری .

توجه کنیم که همواره بقای ستمگر بدون وجود گروهی  ستم پذیر و سلطه پذیر امکان پذیر نیست از همین روست که برای جلب نعمت و بهروزی اجتماعی  تنها پرهیز از ستمگری بسنده نیست بلکه ستم گریزی و ستم ستیزی نیز لازم است . از همین رو در روایت : ظلم و انظلام هر دو نکوهش شده است و نه تنها ستمگران که ستم پذیران نیز به نوبه ی خود در ایجاد و تداوم فرومایگی و نقمت و قهر مقصرند.

در کف شیر نر خونخواره ای    غیر تسلیم و رضا کوچاره ای

پس به جای تکیه بر اگاهی ناقص و پندار تنگ خویش و نیز تمسک به ا راده های عجولانه و کراندار خویش باید تسلیم عقل کلی شد و به اراده ی الهی  خرسند بود و  در همه حال شاکر و صابر  تا بتوان از ستم گری و ستم پذیری گریخت . و این تنها با نگرش توحید ی و توحید افعالی به هستی میسر است که توجه کنیم بدون اراده ی الهی یک برگ هم از درخت نمی افتد و به این  نکته متفطن باشیم که : الظالم سیفی انتقم به و انتقم منه : خدا فرماید : ستمکار شمشیر من است با او  انتقام می گیرم و از او هم انتقام می گیرم.

حضرت امیر  تندیس  شکیبائی و اسطوره ی صبر می فرمایند   :>>صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی : صبر و شکیبائی پیشه کردم در حالیکه استخوان در گلو و خار در چشم بود.

آغاز و انجام / 3 نیستی و اقسام آن

"نیستیِ قهر که بقیامت ،خاص و عام را باشد ،کل شیء هالک الا وجهه ؛ و نیستی لطف  که اهل وحدت [سابقان و مقربان] را باشد من احبنی محوت اثره (هر که مرا دوست بدارد نشانش را بزدایم )

و نیستیِ عُنف که اهل دوزخ را باشد ،لاتبقی و لا تذر (نه می ماند و نه رها می شود)."


(آغاز و انجام، صص 29و30) .

آغاز و انجام / 2

..و کنتم ازواجا ثلاثه ...و السابقون السابقون   اولئک المقربون

سابقون : سابقان  اهل وحدت اند و از راه و سلوک منزه بل خود مقصد همه ی سالکان ،ایشانند. ایشانند آن گروهی که ان حضروا لم یعرفوا  و ان غابوا لم یفقدوا .

سابقان و اهل یمین به بهشت رسند اما کمال اهل یمین بهشت باشد و کمال بهشت بسابقان ایشان را به بهشت التفاتی نبود  ..ایشان اهل اعرافند ،..ایشانرا همه ی حالها یکسان باشد .

سابقون و اهل اعراف که از حساب منزه اند.

..,و کسانی باشند که دنیا و آخرتِ ایشان ،متحد شده باشد "لو کشف الغطاء ماازددت یقینا" و به آن محتاج نباشند که گویند :فکشفنا عنک غطاء ک فبصرک الیوم حدید . پس عمل و ثواب ایشان هم یکی باشد .پس ایشان را انتظار قیامت و بعث و ثواب نباشد . و غیر ایشان را در نشأ ه ی ثانیه مکشوف کند که : هستی ایشان نیستی بوده است و نیستی هستی ، و ذاتِ ایشان بی ذاتی و بی ذاتی ایشان ذات و صفت ایشان بی صفتی و بی صفتی ایشان صفت . پس ببینند که ظواهر چیزها نه آن است که ایشان انرا بظاهر دانسته اند و بواطن و حقایق نه آنکه ایشان بواطن و حقیقت دانسته اند .و واز ارتفاع حجب ظاهر و باطن به حقیقت ذات و ذوات برسند . پس زمین نه ان زمین بود که در نشأ ه اولی [دنیا ] انرا زمین می دانسته اند و آسمان نه آن اسمان بود ،که یوم تبدل الارض غیرالارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار .