آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند | | بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند |
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی | | وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند |
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او | | نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند |
گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام | | گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند |
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدهاست بو | | از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند |
چون من گدای بینشان مشکل بود یاری چنان | | سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند |
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم | | از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند |
شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد | | تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند |
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او | | کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند |
بر ما سالی گذشت وبر زمین گردشی وبر روزگار حکایتی.
مید که آن کهنه رفته باشد به نکویی واین نو همی آید به شادی
سال نو مبارک
باشد که بهار جان ها و جهان ها فرصتی برای نوسازی و پیرایش وجود از الایش ها و اراستن ان به والایش ها باشد ایدون باد
فرارسیدن نوروز باستانی فرخنده باد