salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

واپسین روزهای تیرماه و ماه رجب و...

...روزها و شب ها یکی پس از دیگری سپری می شوند بی انکه ما دریابیم راز این شدن ها را و همواره می دویم در پی سراب شناسایی راز گل سرخ و به جای انکه به تعبیر سهراب سپهری در راز گل سرخ شناور شویم و در حوضچه اکنون ابتنی کنیم ...و قدر و قیمت انات و لحظه ها و خطرات و خطورات را بدانیم و انها را شکار کنیم و به ریسمان استوار توحید دراویزیم ....و سربلند کنیم و به اسمان بیکران وجود نظری هرچند کوتاه بیفکنیم ....مشغول و گرفتار بازیچه ها و حاشیه ها و اصنام و اوثان گوناگون هستیم و اصل و حقیقت را واگذاشته ایم و ...تنگ نظران نظر به میوه کنند     ما تماشاگران بستانیم  

و بدین وسیله از مقام حمد و سپاس و ثنای حق که مرتبه والای رشد و بیکرانگی است باز می مانیم .....پس بیابیم او را قدربشناسیم و قدروقیمت وجودی که دادار مهربان به یکایک ما هدیه کرده است بدانیم و این هدیه و امانت خداوند را پژمرده و افسرده و عاطل و باطل نپسندیم ...ایدون باد

یادی از اموزگار دانش و دین و اخلاق اقای دکتر سیدجعفرشهیدی

اکنون وقتی ادمی در احوال اندیشمندان پیشین این دیار کندوکاو می کند به نکاتی برمی خورد که شاید برای بیشتر ابنای زمان ما به افسانه بیشتر شبیه باشد تا واقعیت ...عشق به گمنامی و دوری و پرهیز و گریز از شهرت و نهایت فروتنی و تواضع ....اری اینک کتابی با عنوان :نامه شهیدی را تورق کردم این کتاب در احوال دانشمند و استاد فقید دانشگاه تهران اقای دکتر سید جعفر شهیدی مترجم نهج البلاغه و نویسنده کتاب جنایات تاریخ و و تاریخ تحلیلی اسلام است . در این کتاب بارها به مناعت طبع و شهرت گریزی پایبندی ایشان به نماز اول وقت و نیز  تهجد و نماز شب و در عین حال پنهان داشتن این احوال از دیگران اشاره شده است . در ص ۶ این کتاب امده است :اگر کسی بتواند وظیفه خودش را که اجتماع به وی محول کرده خوب انجام بدهد منتی بر کسی ندارد و اجرش نزد خداست .

از افتاب مشتعل هر دم ندا اید به دل ....

گر اتش دل بر زند بر مؤمن و کافر زند           صورت همه پران شود گر مرغ معنی پرزند

عالم همه ویران شود جان غرقه طوفان شود      ان گوهری کو آب شد آب بر گوهر زند

پیدا شود سرنهان ویران شود نقش جهان      موجی براید ناگهان  بر گنبد اخضر زند

گاهی قلم کاغذ شود کاغذ گهی بیخود شود       جان خصم نیک و بد شود هر لحظه ای خنجر زند

هرجان که اللهی شود در لامکان پیدا شود          ماری بود ماهی شود ازخاک بر کوثر زند

در فقر درویشی کند براختران پیشی کند            خاک درش خاقان بود حلقه درش سنجر زند

از افتاب مشتعل هر دم ندا اید به دل                  توشمع این سر را بهل تاباز شمعت سرزند

تو خدمت جانان کنی سر را چرا پنهان کنی          زرهردمی خوشتر شود از زخم کان زرگر زند

     

اوقات فراغت ؟؟!!!!

....دیدگاه شما در باره این مفهوم چیست؟ ایا به گمان شما یک ادم هدفمند که برای زندگی و یکایک لحظه های ان ارزش قائل است پدیده ای به نام اوقات فراغت(به معنای اوقات بیهوده و وقت گذرانی بی هدف و بی معنا وپوچ ) وجود دارد ؟  البته توجه کنیم وقتی ادمی پس از انجام یک کار و کاهش توان جسمی فکری و روحی خود به تفریح سالم یا استراحت برای تجدید قوا رو اورد این به معنای وقت تلف کردن نیست چون جزء خانه های پازل زندگی است مهم ان است که :به تعبیر سقراط زندگی نسنجیده ارزش زیستن ندارد و به بیان ان فیلسوف دیگر :زندگی نازیسته ارزش سنجیدن ندارد . بنابراین ادمی باید هوشیار باشد که حتی یک لبخند و یک بوسه به گونه افتاب یا یک بوئیدن گل یا خوابیدن در زیر اسمان پرستاره یا تنفس در هوای دلنشین بامدادی را به رایگان هدر ندهد و البته ادمی می تواند همه اینها رابرای خود و همنوعانش سرشار از شور زندگی سازد .چگونه؟ به این پرسش شما پاسخ دهید