-
عشق
سهشنبه 4 آذرماه سال 1393 18:09
..........اااااااااااااااا
-
بحر بیکران عشق
شنبه 29 شهریورماه سال 1393 10:34
هر که ما را یادکرد ایزد مراو را یادباد هرکه ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد هرکسی درراه ما خاری فکند از دشمنی هرگلی کز باغ وصلش بشکفد بی خار باد در دوعالم نیست ما را با کسی گرد و غبار هر که مار رنجه دارد راحتش بسیار باد
-
عشق
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1393 20:29
منه و له و فیه و الیه و هو المرجع و المآب . یا هویا من لاهو الا هو
-
ضیافت عاشقان
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 05:34
صمت و سهر و جوع و عزلت ،ذکری به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
-
عشق ناب
جمعه 12 اردیبهشتماه سال 1393 01:07
بهار بود و تو بودی و عشق و امید تو رفتی بهارهم رفت و هرچه بود گذشت
-
مکتب عشق 64
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 10:32
معنی ان باشد که بستاند تورا بی نیاز از لفظ گرداند تورا معنی آن نبود که که کور و کر کند مرد را بر لفظ عاشق تر کند
-
مکتب عشق 63
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 10:22
http://ebrahimi-dinani.blogfa.com/post-68.aspx فرقی بین عشق مجازی (زمینی) و عشق حقیقی نیست و خلل در ماورا’ ندیدن است. تاریخ : | 23:21 | نویسنده : اسماعیلی از دیدگاه دانشمند فیلسوف دکتر ابراهیمی دینانی هر عشقی حقیقی است حتی عشق های ظاهری... در صورتی که عاشق در عشق صادق باشد.. بیانات ایشان را در این زمینه در برنامه...
-
مکتب عشق 62
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 09:41
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد به ب وی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد طرب سرای محبت کنون شود...
-
مکتب عشق 61/شعری از استاد شفیعی کدکنی
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1392 13:39
خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی افسونگری و گرمی افسانه ی منی بودیم با تو همسفر عشق سالها ای آشنا نگاه که بیگانه منی هر چند شمع بزم کسانی ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه منی چون موج سر به صخره ی غم کوفت م ز درد دور از تو ای که گوهر یک دانه منی خالی مباد ساغر نازت که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه منی آنجا که سرگذشت غم شاعران...
-
مکتب عشق / 60
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1392 10:00
چو پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تدبیر چون مایهٔ من درد و نیاز است چه تدبیر آن در که به روی همه باز است نگارا چون بر من بیچار فراز است چه تدبیر گفتی که اگر راست روی راه بدانی این راه چو پر شیب و فراز است چه تدبیر گفتی که اگر صبر کنی کام بیابی لعا ب فلک شعبدهباز است چه تدبیر گویی نه درست است نماز از سر غفلت چون عشق ت وام...
-
مکتب عشق 59 / غزلی دیگر از دیوان شمس مولانا
دوشنبه 13 آبانماه سال 1392 11:05
عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم از من نخواهد کس گوا که شاهدم نی ضامنم مقضی تویی قاضی تویی مستقبل و ماضی تویی خشمین تویی راضی تویی تا چون نمایی دم به دم ای عشق زیبای منی هم من توام هم تو منی هم سیلی و هم خرمنی هم شادیی هم درد و غم آنها تویی وینها تویی وزین و آن تنها تویی وان دشت باپهنا تویی وان کوه و صحرای کرم...
-
مکتب عشق 58
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:34
ت ا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد آن فکر و خیالات چو یأجوج و چو مأجوج هر یک چو رخ حوری و چون لعبت چین شد آن نقش که مرد و زن از او نوحه کنانند گر بئس قرین بود کنون نعم قرین شد بالا همه باغ آمد و پستی همگی گنج آخر تو چه چیزی که جهان از تو چنین شد زان روز که دیدیمش ما روزفزونیم خاری که...
-
مکتب عشق 57
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:28
صوفیان در دمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند شمعها میزنند خورشیدند تا که ظلمات را شهید کنند باز هر ذره شد چو نفخه صور تا شهید تو را سعید کنند چرخ کهنه به گردشان گردد تا کهنههاش را جدید کنند رغم آن حاسدان که میخواهند تا قریب تو را بعید کنند حاسدان را هم از حسد بخرند همه را طالب و مرید کنند کیمیای سعادت همهاند...
-
مکتب عشق 56
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:26
عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد غوره بودم کنون شدم انگور خویشتن را ترش نتانم کرد شکرینست یار حلوایی مشت حلوا در این دهانم کرد تا گشاد او دکان حلوایی خانهام برد و بیدکانم کرد خلق گوید چنان نمیباید من نبودم چنین چنانم کرد اولا خم شکست و سرکه بریخت نوحه کردم که او زیانم کرد صد خم می به جای آن یک خم...
-
مکتب عشق 55
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:21
عاشقانی که باخبر میرند پیش معشوق چون شکر میرند از الست آب زندگی خوردند لاجرم شیوه دگر میرند چونک در عاشقی حشر کردند نی چو این مردم حشر میرند از فرشته گذشتهاند به لطف دور از ایشان که چون بشر میرند تو گمان میبری که شیران نیز چون سگان از برون در میرند بدود شاه جان به استقبال چونک عشاق در سفر میرند همه روشن شوند چون...
-
مکتب عشق 54
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:17
هزار جان مقدس فدای روی تو باد که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد هزار رحمت دیگر نثار آن عاشق که او به دام هوای چو تو شهی افتاد ز صورت تو حکایت کنند یا ز صفت که هر یکی ز یکی خوبتر زهی بنیاد دلم هزار گره داشت همچو رشته سحر ز سحر چشم خوشت آن همه گره بگشاد بلندبین ز تو گشتست هر دو دیده عشق ببین تو قوت شاگرد و حکمت...
-
مکتب 53
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:14
اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد اگر به آب ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل را صفا توانی کرد ز منزل هوسات ار دو گام پیش نهی نزول در حرم کبریا توانی کرد درون بحر معانی لا نه آن گهری که قدر و قیمت خود را بها توانی کرد به همت ار نشوی در مقام خاک مقیم مقام خویش بر اوج علا توانی کرد ا گر به جیب...
-
مکتب عشق 52
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:02
سپاس آن عدمی را که هست ما بربود ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود به هر کجا عدم آید وجود کم گردد زهی عدم که چو آمد از او وجود فزود به سالها بربودم من از عدم هستی عدم به یک نظر آن جمله را ز من بربود رهد ز خویش و ز پیش و ز جان مرگ اندیش رهد ز خوف و رجا و رهد ز باد و ز بود که وجود چو کاهست پیش باد عدم کدام کوه که او را...
-
مکتب عشق 51
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 13:00
س خن که خیزد از جان ز جان حجاب کند ز گوهر و لب دریا زبان حجاب کند بیان حکمت اگر چه شگرف مشعله ایست ز آفتاب حقایق بیان حجاب کند جهان کفست و صفات خداست چون دریا ز صاف بحر کف این جهان حجاب کند همیشکاف تو کف را که تا به آب رسی به کف بحر بمنگر که آن حجاب کند ز نقشهای زمین و ز آسمان مندیش که نقشهای زمین و زمان حجاب کند...
-
مکتب عشق 50
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 12:59
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا ای گل ز اصل شکری تو با شکر لایقتری شکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفا رخ بر رخ شکر بنه لذت بگیر و بو بده در دولت شکر بجه از تلخی جور فنا اکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظر از گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجا با خار بودی همنشین...
-
مکتب عشق 49
جمعه 12 مهرماه سال 1392 12:46
هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر تو...
-
مکتب عشق 48
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 07:59
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو من به گ وش تو سخنهای نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر...
-
مکتب عشق 47
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1392 08:19
رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند مستی ز جامت میکنند مستان سلامت میکنند در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت میکنند غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر خورشید ربانی نگر مستان سلامت میکنند افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی بی پا چ و من پوید کسی مستان سلامت میکنند ای آرزوی...
-
مکتب عشق 46
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 12:27
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس نسیم روضه شیراز پیک راهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل حریم درگه پیر مغان پناهت بس به صدر مصطبه بنشین و ساغر مینوش که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس فلک به مردم...
-
مکتب عشق 45
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 21:25
ب یدل شدهام بهر دل تو ساکن شدهام در منزل تو صرفه چه کنم در معدن تو زر را چه کنم با حاصل تو شد جمله جهان سبز از دم تو قبله دل و جان هر قابل تو شد عقل و خرد دیوانه تو بیعلم و عمل شد عامل تو مرغان فل ک پربسته تو هر عاقل جان ناعاقل تو هاروت هنر ماروت ادب گشتند نگون در بابل تو گردن بکشد جان همچو شتر تا زنده شوم از بسمل...
-
مکتب عشق 44
شنبه 19 مردادماه سال 1392 11:35
کار تو داری صنما قدر تو باری صنما ما همه پابسته تو شیر شکاری صنما دلبر بیکینه ما شمع دل سینه ما در دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما ذره به ذره بر تو سجده کنان بر در تو چاکر و یاری گر تو آه چه یاری صنما هر نفسی تشنه ترم بسته جوع البقرم گفت که دریا بخوری گفتم کری صنما هر کی ز تو نیست جدا هیچ نمیرد به خدا آنگه اگر مرگ...
-
مکتب عشق 43
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 09:52
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی ای زاهد فردایی فردات مبارک باد کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد در خانقه سینه غوغاست فقیران را ای سینه...
-
مکتب عشق 42
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 17:37
آنان که موحدند اساس شناخت خود را از هستی، اعتقاد به غیب و ایمان به غیب و سپس یقین به غیب قرار میدهند. حصول قطعی غیب در اعتقاد، قلب و عمل انسان، محتاج درک عقلی، طهارت نفس و تداوم عمل صالح است. به سخن دیگر، شناخت وحدانیت حق تعالی دو مجرای پیوسته عقلی و قلبی دارد. به اندازهای که عقل روابط علت و معلولی پدیدههای هستی را...
-
مکتب عشق 41
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 17:28
به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد ( حسین پناهی )
-
مکتب عشق ۴۰
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 14:33
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی، درگه است هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس، بی کنار پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی استغنا صفت هست پنجم وادی توحید پاک پس ششم وادی حیرت صعبناک هفتمین، وادی فقر است و فنا بعد از این روی روش نبود تو را در کشش افتی، روش گم گرددت گر بود یک قطره قلزم...