عالم گیر باش اما در عالم گیر مباش .
الهی آغوش عشقت را به مستی پیوند زن . الهی نام بی نام خود را بر ما بنمای
الهی سرسرای سکوت بر ایوان معنا در تاکستان سجود نصیب دلدادگان کویت باد
الهی در افسانه هستی نقش نیستی را به ما ببخش
الهی چنان کن که بخواهم فقط تو باشی و دیگر هیچ !!!
باز هم سلامی دیگر . چه می کنید با نامتان استاد ! هیچ !!!!
اوایل از انتخاب نامتان متعجب بودم و حالا شگفت زده !
کاش راهی به سوی تاکستان سجود و ایوان معنا داشتم تا بیاموزم در سرسرای سکوت ، چه میگذرد ! دعایم کنید که محتاجم !
و سلام برشما ... هیچ می هیچد. قدر هر کس به اندازه خواسته های اوست ..پس خیلی فرق می کند که وقتی انسان در محضر او می ایستد و در در حرم امن او که قلب ادمی است با او نجوا می کند از او بخواهد به وصله های پیراهنش و بارهای سنگینش بیفزاید یا از انها بکاهد تا چون پرکاهی در مصاف تندباد عشق نیست و نابود گردد و هیچ اثری از این هستی عاریتی بر جای نماند . و در چنان وضعی سلام ما به یکدیگر سلامی زنده و هستی بخش و روح نواز و معرفت زا و پیرایه زدا خواهد بود . اری : گفته اند و چه خوش سروده اند : صاحبدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد. رزقنا الله و ایاکم ...شما هم حتما در حق این بنده بینوا در ان حالات زلال مناجات دعا کنید که فنای در خودش را روزی ما فرماید.