اگر روم از پیش فتنه ها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
وگربه رهگذری یکدم از هواداری چو گرد در پیش افتم چوباد بگریزد
وگرکنم طلب نیم بوسه صد افسوس زحقه دهنش چون شکر فروریزد
فراز و نشیب بیابان عشق دام بلاست کجاست شیردلی کزبلا نپرهیزد
تو عمرخواه و صبوری که چرخ شعبده باز هزاربازی ازین طرفه تر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سربنه حافظ که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
***********
به حسن خلق و وفا کس به یا ما نرسد ترا درین سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند کسی بحسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نقش براید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کاینات آرند یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کانچنان رفتند که گردشان به هوای امیدوار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
بر آستانه تسلیم ....
غبار خاطری از .....
......