بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
افسوس که قدر خود را انگونه که باید و شاید ندانسته ایم و نمی دانیم و و نخواهیم دانست و از ان گنج پنهان غفلت داریم همان گنجی که فرمود: کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف .
متوجه نیستیم که خدا به ماقدرت داده است تا بی نهایت ببخشیم و تا بی نهایت نیک خواه و خیر اندبش باشیم و بر خرسندی نیز مرزی نیست می توان مرزهای همدلی را گسترش داد و کرانه های ادراک و شهود را در نوردید و میدان دید خود را پیوسته وسیع ساخت و هیچ گاه در این سیر صعودی از پا ننشست و درنگ نکرد ...پس از پیشگاه ان بیکران هستی از سویدای مستی می خواهیم که : الهی ما را چهره ما را هماره به سوی متوجه دار و به ما توانایی بخش از همه کس و همه چیز درگذریم و در آرامشی که ویژه دوستان توست غرق شویم .
سلام .
الهی ما را و چهره ی ما را به سوی ... متوجه دار ؟!
آرامش ویژه دوستانش را آرزو می کنم ! اما حیف که فرسنگها دورم از این آرامش ....
ما را به سوی خود متوجه دار.
من که نتونستم
هنوز ناراحت میشم
هنوز نمی بخشم
هنوز بهم برمیخوره
هنوز ازش بدم میاد
هنوز نمی تونم دوستش داشته باشم
اصلا نمیشه
به هر حال این امور تدریجی است ...اینکه می گویند انسان باید خود را بسازد یا تهذیب نفس کند همین است ...و جوان ها خیلی آسان این را را می پیمایند اگر بخواهند ...به نظر من همان کتاب وصل با خدا را اگر خوب بفهمیم و بر احوال خود تطبیق نماییم همه این مشکلات حل میشه ...مشکل ما این است که به علم خود اگاهی و بصیرت پیدا نمی کنیم. می خواستم ان کتاب را تدریس کنم در ترم بعد در دانشگاه اما.....