ایا می توان به گوهر ادمی راه یافت ؟یا فقط ادمی را باید از احوال و اطوارش شناخت و با عناصری از احوال و اطوارش تعریف کرد ؟ ادمی ملغمه ای است از همه چیز و درعین حال هیچ چیز. هم حرکت است و تبدیل هم ثبات است و تمکین . هم سکوت است و و هم سخن . هم عشق است هم بیزاری . هم اقبال است و هم ادبار . هم شتاب است و هم ....و هرانچه پارادوکس در عالم هستی است و البته همین پارادوکس ها در نهایت او را معنا می کنند ...و هر لحظه در نقطه قرار می گیرد و این طیف او را به بیکرانه ها می برد به برهوت و به ازادی و او گاه از ازادی می گریزد و در عین حال اسارت را تاب نمی اورد و در پی دریدن قفس تنگ تن است و زمانه .پس بهتر است بگوییم انسان یک پویش است . و بینش های تازه و کنشگری هایش همه فرع بر همین پویش اند. ...
سلام اقای دکتر وخداقوت.دریغم می اید که این نوشته های ناب به طریق وسیعتری در اختیار همگان قرار نمی گیرند.گرچه برای ما که امکان شرکت در کلاس های درسیتان وجود ندارد بسی غنیمت است.
سلام استاد عزیز.
پویش یک اصل است. بینش می تواند فرزند خلف پویش باشد. اما امان از این تکه از زمین و زمینه اش که با اولین قدم در راه پویش چنان سر می خوری که مجال دست یابی به بینش نخواهی یافت!!!
زیبا بود. متناسب با احوال من توی این روزها.
مال آوا
سلام استاد .
خوشحالم که می تونم تعد مدت ها از اینجا سر کلاس هاتون بشینم.
استاد، آیا انسان میتونه عشق رو یفهمه؟
به نظر شما عشق چه شکلیه؟