غزلی نغز و شیوا از حضرت حافظ تقدیم به پیشگاه قلب عالم امکان حضرت صاحب الزمان
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده اى ما را
شکر فروش که عمرش دراز باد چرا تفقّدى نکند طوطى شکر خا را
غرور حسن اجازت مگر نداد اى گل که پرسشى نکنى عندلیب شیدا را
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنائى نیست سهى قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینىّ و باده پیمائى بیاد دار محبّان باد(ه)پیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روى زیبا را
در آسمان چه عجب گر به گفتۀ حافظ سماع زُهره به رقص آورد مسیحا را