یار دگر ذره وار ، رقص کنان آمدیم زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم بر سر میدان عشق چون که یکی گو شدیم گه به کران تاختیم گه به میان امدیم
سلام غزلیات مولانا روبرویم بود و به نیت نوشتنی برای شما بازش کردم و این غزل آمد ...
و ممنون .
.... عشق نیاز آورد گر تو چنانی رواست ما چو از آن سوتریم ما نه چنان آمدیم خواجه مجلس تویی مجلسیان حاضرند آب چو آتش بیار ما نه بنان آمدیم شکر که ناداشت وار از سبب زخم تو چون که به جان آمدیم زود به جان آمدیم شمس حق این عشق تو تشنه خون من است تیغ و کفن در بغل بهر همان آمدیم جز نمکت نشکند شورش تبریز را فخر زمین در غمت شور زمان آمدیم ...و سلام برشما تمام وجودم به وجد امد ....از این پیوند جان ها ...ادامه غزل را هم نوشتم ...نام این را می گذارم : ارمغان پرنیان ....سپاسگذارم ...جان تان پیوسته غرق در عشق و شادمانی و طرب و طراوت باد ..
راستش درک همین جمله هم سخت است , چه رسد به درک مقام علی (ع ). چه بگویم استاد ؟!
یار دگر ذره وار ، رقص کنان آمدیم
زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم
بر سر میدان عشق چون که یکی گو شدیم
گه به کران تاختیم گه به میان امدیم
سلام
غزلیات مولانا روبرویم بود و به نیت نوشتنی برای شما بازش کردم و این غزل آمد ...
و ممنون .
.... عشق نیاز آورد گر تو چنانی رواست
ما چو از آن سوتریم ما نه چنان آمدیم
خواجه مجلس تویی مجلسیان حاضرند
آب چو آتش بیار ما نه بنان آمدیم
شکر که ناداشت وار از سبب زخم تو
چون که به جان آمدیم زود به جان آمدیم
شمس حق این عشق تو تشنه خون من است
تیغ و کفن در بغل بهر همان آمدیم
جز نمکت نشکند شورش تبریز را
فخر زمین در غمت شور زمان آمدیم
...و سلام برشما
تمام وجودم به وجد امد ....از این پیوند جان ها ...ادامه غزل را هم نوشتم ...نام این را می گذارم : ارمغان پرنیان ....سپاسگذارم ...جان تان پیوسته غرق در عشق و شادمانی و طرب و طراوت باد ..
سلام ممنون که سر زدین شعر بی اندازه زبیایی بود
سپاس بی کران
.سپاسگذارم از توجه شما ...