تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد بسیار فتاده بوداندر غم عشق اما نه چنین زار که این بار افتاد سودای تورا بهانه ای بس باشد مدهوش تورا ترانه ای بس باشد در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا ما را سر تازیانه ای بس باشد
...روز اول رفت دینم بر سرزلفین تو تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم ...
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم انچه را جانان پسندد
سپاسگذارم
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بوداندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تورا بهانه ای بس باشد
مدهوش تورا ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه ای بس باشد
...روز اول رفت دینم بر سرزلفین تو تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز