salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

پرده ای تازه از عشق

...دوستی و عشق و محبت لفظی است که دلالت می کند بر یک پویش ،ان پویش خود فراورده ی یا برایند دو گرایش است گرایش کثرت به کمونِ وحدت و گرایش وحدت به ظهور کثرت ،گرایش قبض به بسط و لف به نشر و بالعکس .. و همه اینها به مصداق لا یصدر من الواحد الاالواحد گویای پهنه عشق بازی بالا است با پایین و پایین با بالا ...و به تعبیر حضرت حداد: "عشق بازی اطوار و شئون گوناگون حق است" .

  و تا ادمی فانی نگردد ناگزیر در تب و تاب است و همه ی  برهم کنش های نظری و عملی هستی و هستی مندکه در چکامه های افریدگانش پرتو افشانی می کنند و - سروده های استاد غزل(حضرت استاد قهرمان ،که به حق قهرمان پهنه دلدادگی و مستی فزایی است ) که بر پرده ی سایه سار زندگی نقش می بندد در زمره گوهرهای نفیس غواصی عاشقی پاکباخته در اقیانوس عشق لم یزلی است   -و ما تماشاگران بوستان پر گل سهبا (و همه یاران این حلقه ی مدهوش کننده )سرمست از باده های این جام بلورین که از بس از ان نوشیده ایم مست و دل از دست داده ایم سخن لسان الغیب را زمزمه می کنیم :

حضور محفل انس است و دوستان جمعند      وان‏ یکاد بخوانید و در فراز کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
دانیال سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ

سینه ام تنگ است، اشک تا پشت پلک چشمانم می آید و نمیچکد
خدا را باور دارم و اما خواندن و ان یکاد را نمیتوانم
چشمانم رمق تماشا ندارد ،
باشد که نیای نیایش کاران ، فریادهایمان را بشنوند
و دعایمان کنند ...

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

این صدر و سینه هم در قاموس دلدادگی خود داستانی دراز و ماجرایی شگفت است از "الم نشرح لک صدرک "گرفته تا "نعلم ما تخفی الصدور "
تا انجا که ان عارف عظیم القدر سینه اش از شدت التهاب عشق الهی می سوزد و سیاه می شود ..و اسمان سیاه می گردد به رغم همه ستارگانش ..و این اتش عشق است کاندر نی (می) فتاد ...

سینه ،سایه سار نیایش دلدادگان کوی دوست و شیدایان کلمه "لا اله " و مستوران "الا الله " است و جایگاه ظهور است و تجلی و در همان حال پایگاه سکون و تدلی (تولی) ..
و دیگر چشم در حضور سینه فروغی ندارد ..و چشمان بی فروغ سینه سوختگان خود گواه است که فروغ چشمانشان را کجا به ودیعت نهاده اند و از چه است که چشم از بس از خورشید دیده برنگرفته است ..در فروغ خورشید ...

سهبا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام .
یعنی الان من با این شرمندگی چی کنم استاد ؟
ممنون از لطف همیشگی شما .

...سلام برشما..می خواستم به رسم معمول پاسخ دهم "دشمنتون شرمنده باشه " که دریافتم شما که دشمن ندارید و اصلا :در این عرصه عشق و دلدادگی و در قاموس دوستی ..واژه ای به نام دشمن وجودخارجی ندارد ..چون دشمن و دشمنی از مقوله نیستی و عدم است و :عبارت دشمنی " یک پارادوکس است . مانند :تناقض "هستی و نیستی " است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد