salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

تقدیم به ارامش روزهای قشنگ رمضان که....

همه چی آرومه تو به من دل بستی

این چقد خوبه  تو کنارم هستی

همه چی آرومه غصه ها خوابیدن

شک نداری دیگه ،تو به احساس من

همه چی آرومه  من چقد خوشحالم

پیشم هستی حالا  به خودم می بالم

تو به من دل بستی از چشات معلومه

من چقد خوشبختم    همه چی آرومه

 

تشنه ی چشماتم منو سیرابم کن

منو با لالایی  دوباره خوابم کن

بگو این آرامش  تا ابد پابرجاست

حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست  

همه چی آرومه من چقد خوشحالم

پیشم هستی حالا   به خودم می بالم

تو به من دل بستی از چشات معلومه

من چقد خوشبختم   همه چی آرومه

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سهبا شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ

خوندن این شعر تو این خونه چه آرامشی به آدم میده .... ممنون استاد .

آرامش ،گمشده ی مردمان امروز است .

سلام دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام.نوشته اید تقدیم به ارامش ...که ..که چی؟البته این از کنجکاویه .. و الا هر کسی میتونه که ..رو مطابق خودش تفسیر کنه . شاید منظور شماهم همین بوده...بگذرم..ولی واقعا عجب ارامشی داشت این ماه ...کاشکی بما میگفت که این ارامش تا ابد پابرجاست... ولی ظاهرا از این حرفا بکسی نمیگن..اه از این دنیای پرماجرا نکنه این دلبستن هم اشوبی دنبالش باشه..اما راستی یه چیزی..اصلا مگه نباید ما ساکت باشیم؟مگه نباید برا ما فرقی نداشته باشه؟ ارامش یا اشوب؟ مگه هر چی از سوی او میاد نباد قشنگ باشه؟ اگه اینطوره پس چرا خودش میگه الا بذکر ا.. تطمان ... یعنی باید دنبال اطمینان باشی؟ این جدا کردن نیست؟نمیدونم ... چی میگم. اصلا بی خیال . این حرفا فقط بهانه ای بود برای شنیدن پاسخی از سوی دوست... از باب هی عصای اتوکو علیها واهش بها ... دعا کنید و دعا کنیم که این لحظات اخر ماه... هرچی خودش میخواد بهمون بده البته مطابق فهم ما همون برپابودن ابدی این ارامش...

sسلام و سپاس بیکران مر ایزد دانا راست که سرچشمه ی زلال هستی است ان هستی ای که از همه ی چند و چون ها فراز یافته و بر فراز ابرها و رها از هر چه بند و مرز ها در بیکران گاه و گیتی پرتو افکن است و برهم کنش این پرتوها که یکی است در ذهن و زبان ما گاه ارامش نام می گیرند و گاه اشفتگی ..و انچه برجای می ماند و پایدار و در فراز و فزون هم اوست که خورشید همیشه تابان و این ما هستیم که گاه از پس ابرها از پرتو و گرمای ان برخوردار می شویم و گاه در شب تاریک در تمنای ان در انتظار سحر می مانیم و فجر صادق را نویدبخش پیدایی دوباره اش می نامیم ...خدایا ما را از خودمان بگیر تا جایی برای جز تو نماند خدایا چنان واقعیت خودت را به بنمایان که دریابیم تو یعنی همه چیز و همه چیز یعنی تو پس دیگر جز گفتگوی عاشقانه در چشمان تو دیگر چه و چرا و کجا ///

دوست دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام
خوبید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با عرض معذرت ایرادات تایپی شعر را لطفا تصحیح نمایید
با تشکر

سلام و مرسی برای یاداوری شما .

دانیال شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ق.ظ http://www.danyal.ir

مرحبا بداعیک ، عذر تاخیر را بپذیرید ، خواندیم و لذت بردیم
و مطالب بعدی را خواهیم خواند

اهلا و سهلا بک یا اخی ...از پیشگاه ان بی همتا خواننده ی ذاتش می خواهیم شما و ما را در زمره ی خوانندگان بینای نوشته هایش که بر پایه "کتب علی نفسه الرحمه " بر صحیفه افرینش به نگارش دراورده است ،بنگارد . بالنده و پویا و همچنان عشق تان در فزون باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد