بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی خوش باش زانکه نبود این هردو را زوالی
در وهم می نگنجد کاندر تصور عقل آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
شد حظ عمر حاصل گر زانکه با تو مارا هرگز به عمر روزی روزی شود وصالی
ان دم که با تو باشم یک سال هست روزی وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی
چون من خیال رویت جانا به خواب بینم کزخواب می نبیند چشمم به جز خیالی
رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی
حافظ مکن شکایت گر وصل دوست خواهی زین بیشتر بباید بر هجرت احتمالی
______________
*مادر