آرزو
در فغانم از دل دیر آشنای خویشتن
خو گرفتم همچو نی با نالههای خویشتن
جز غم و دردی که دارد دوستی ها با دلم
یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن
من کی ام؟ دیوانهای کز جان خریدار غم است
راحتی را مرگ میداند برای خویشتن
شمع بزم دوستانم، زنده ام از سوختن
در ورای روشنی بینم فنای خویشتن
آن حبابم کز حیات خویش دل برکندهام
زانکه خود بر آب میبینم بنای خویشتن
غنچه ی پژمردهای هستم که از کف دادهام
در بهار زندگی عطر و صفای خویشتن
آرزوهای جوانی همچو گل بر باد رفت
آرزوی مرگ دارم , از خدای خویشتن
همدمی دلسوز نبود این مهستی را چو شمع
خود بباید اشک ریزد, در عزای خویشتن
سلام استاد. چقدر غریب شده فضای نوشته هایتان . غم در این شعر موج می زند و دلتنگی را بر جان می نشاند ... آرامش همیشگی تان کو ؟
سلام برشما ...نوشته های من در اینجا همچنانکه بارها گفته ام ..به نحو غیرار ادی هدایت می شود... واقعا خودم هم نمی دانم در پاسخ به پرسش شما چه بگویم ..ولی شاید همان واقعه ای که در زندگی من رخ داد و دست کم فعلا منبع ارامش من را از من گرفت ....دست کم شما که مدت زیادی است با نوشته های من مانوس هستید به ارتباط بسیارنیرومند و وجودی من و مراد من پی برده اید هرچند دوست ندارم اثار این کاهش وجودی را برای دوستان افتابی سازم و می کوشم دوباره همان برگه ارامش را به فضای دوستان و دل سرشار از مهر و محبت دوستان بازگردانم ..بسیار سپاسگذارم از توجه و همدلی شما.
سلام. جوابتون به سوال ...فرمانی خیلی درست بود .واقعا به ادعیه ما ظلم میشه ...دعاهایی بااین مضامین عرفانی بالا ...واقعا برام سواله که چرا اینقدر اطلاعات حتی افراد علاقه مند دراین زمینه ها کمه؟چون زبانش عربیه؟یا کوتاهی از خود ماهاست ؟والا فکر نمیکنم مضامینی مثل خمس عشر نظیر داشته باشه. نظر شما چیه؟
سلام برشما ..ان چیز که عیان است چه حاجت به بیان است...نیاز به نظر من و امثال من ندارد ..اولیاء خدا از این نقطه نظر که در ذات خدا فانی هستند و به عبودیت محضه رسیده اند دارای عصمت در مرتبه قول و فعل و سر هستند و سخن انها و راز و نیاز و نیایش انها در اوج است و فراتر از ان در تصور ما هم نمی گنجد و اما این که فرمودید ظلم .. این ما انسان ها هستیم که به خود ظلم می کنیم و خودمان را در زندگی از مربیان کمال و ادم شدن محروم می کنیم و به تعبیر قران : و لکن انفسهم یظلمون . در ضمن به شما و خودم تذکر می دهم که این گونه پرسش های تعجبی را مطرح نفرمایید ( مانند این استفهام تعجبی :..واقعا برام سئواله که چرا این قدر اطلاعات ....کمه ؟ ) مگر بنده و جنابعالی از مادر که زاده شدیم از این چیزها خبر داشتیم ؟ این لطف الهی است که شامل برخی از جمله شما شده است و شما در معرض این معارف قرارگرفته اید و در واقع باید از این نظر سپاسگذار خدا باشید نه اینکه خدای نکرده منتی داشته باشید ..بلکه مسئولیت شما به دلیل همین اگاهی ها بسیار عظیم تر است و کمترین انها این است که سخاوتمندانه و از سر خیرخواهی و نوعدوستی این یافته ها را با سایر دوستان در میان گذارید و به انها انتقال دهید ..هیچگاه زمینه پرسش دوستان رادر هیچ زمینه ای مسدود نفرمایید ..و توجه کنید که پرسیدن عیب نیست ...یکی از دلایل کمبود اطلاعات در این زمینه ها کمبود گفتگو در امور متعالی است و اینکه بخش زیادی از همنشینی های ما به امور پیش پا افتاده می گذرد ..دوست بسیار گرامی ما جناب اقای فرمانی که آموزگار فرهیخته ای هستند نکته های خوبی از ایشان اموخته ام و گفتگو با ایشان همواره برای من الهام بخش بوده است همچنانکه حضرتعالی نیز چندی است ما را رهین منت خود ساخته اید و با طرح پرسش و پاسخ زمینه گسترش گفتگو را فراهم اورده اید. هرچقدر شمار شرکت کنندگان دارای زمینه های گوناگون فکری در گفتگو افزایش یابد بردامنه گفتگو و انتقال دانش و اطلاعات و به ویژه کیفیت نکته ها افزوده می شود و به تعبیر مولانا : ادمی فربه شود از راه گوش. ما با شنیدن سخنان همدیگر فربه می شویم . پاینده باشید