salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

دوست

طاعت ار دست نیاید   گنهی باید کرد     در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

نظرات 1 + ارسال نظر
فرمانی پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:05 ب.ظ http://talim-tarbiat.blogspot.com

سلام و درود خدمت شما
بحثی به نظرم رسید که به این پست مربوط نمی شود اما می خواهم آن را در اینجا مطرح کنم. و آن فرهنگ عاشقی در بین ماست چه در سطح روابط بین انسانها و چه در سطوح دیگر
به این شعر معروف شبان توجه کنید
توکجایی تا شوم من چاکرت/ چارقت دوزم کنم شانه سرت
دستکت بوسم بمالم پایکت /وقت خواب آیم بروبم جایکت

شاید یکی از عاشقانه ترین مناجات ها با خدا باشد و شما نیز چه خوب به زبان مولوی به راه و رسم عاشقی اشاره کردید:
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
....
در هردوی این شعر ها و اشعار مثل اینها چیزی نمایان است و آن فاعل بودن عاشق است. به عبارتی شبان از خدا چیزی نمیخواهد بلکه میخواهد برای خدا کاری بکند و به نوعی فاعل است تا مفعول.
اگر بخواهم بحث را به تخصص خودم مرتبط کنم می توانم نظریه مازلو را پیش بکشم که در آن دو نیاز اساسی انسان ذکر شده به نام «دوست داشته شدن» و «دوست داشتن» و بنا به نظر مازلو تا کسی دوست داشته نشود (یعنی تا عشقی دریافت نکند) نمی تواند دوست بدارد و یا به عبارتی نمی تواند عاشق شود. و این سرمایه درونی دوست داشته شدن را بیش از همه مادر در وجود آدم مینهد.
عاشق فاعل است، توقع ندارد، عاشقی وقت و هزینه می خواهد، عاشقی سرمایه میخواهد، عاشقی بریدن از غیر معشوق میخواهد لذا عاشقی کار هر کسی نیست، عاشقی پر هزینه و پر خطر است.
اما معشوق بودن (که متاسفانه در فرهنگ ما رایج و به جای عاشقی اشتباه گرفته میشود) هیچ دردسر و هزینه ای ندارد، سرمایه نمیخواهد، همراه خواسته و تمنا است، منتظر است تا کسی عاشقش شود و دوستش بدارد و در کل مفعول است.
در روابط بین دو جنس نیز فرهنگ ما برچسب خودش را میزند و زن را معشوق و مفعول فرض می کند و مرد را عاشق و فاعل. اگر زنی بخواهد، فاعل باشد و عاشق شود، امر ناپسندی را مرتکب شده و....... جالب تر اینکه درسال های اخیر فرهنگ عشق و عاشقی در بین مردان نیز به سمت معشوق بودن سوق کرده!!!!!!
این فرهنگ مفعولی و معشوقی را در دعاهایمان بیشتر می توانیم ببینیم. همه اش خواسته و انتظار داریم که خدایا اینکار رو بکن و خدایا اون کار رو بکن.

سلام برشما و ممنون از طرح بحثی که فرمودید. البته در فرهنگ عرفانی ما زنان عاشق هم داریم مانند رابعه عدویه (کتاب شهید عشق الهی : رابعه عدویه )..و نیز مهستی گنجه ای ...مطالعه دیوان مهستی گنجه ای را توصیه می کنم : و اینک سروده هایی از مهستی گنجه ای
برخیز وبیا که حجره پرداخته ام
وزبهرتوپرده ای خوش انداخته ام
بامن به کبابی وشرابی درساز
کاین هردوزدیده وزدل ساخته ام

تا کی ز غم تو، رخ به خون شوید دل
وآزرم_ وصال تو ، به جان جوید دل
رحم آر کز آسمان نمی بارد جان
بخشای که از زمین نمی روید دل
در خصوص فرهنگ دعا هم فرازهای دعای عرفه ُ مناجات شعبانیه مناجات خمسه عشر و عمده دعاهای صحیفه سجادیه و دعای ابوحمزه ثمالی سرشار از دیالوگ عاشقانه با خداوند است و در خواست ها هم در انجا به یک مطلب بر می گردد و ان هم اینکه از خدا در خواست فنای در معشوق می نماید و می فرماید : الهی خسرت صفقه عبد لم یجعل من حبک نصیبا ..زیانکار است بنده ای که محبت و عشق تو بهره ای نداشته باشد و خدا در قران هم فرماید: الذین امنوا اشد حبا لله ..حب و شوق مؤمنان به خدا از هر چیز دیگری شدیدتر است ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد