سلام به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی
هنوز همون خراباتی و مستم ولی بی تو سبوی می شکستم
همه تشنه لبیم ساقی کجایی گرفتار شبیم ساقی کجایی
اگه سبو شکست عمر تو باقی که اعتبار می تویی تو ساقی
همه به جرم مستی سردار ملامت میمیریم و میخونیم سرساقی سلامت
یه روزی گله کردم من از عالم مستی تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
سبوی ما شکسته در میکده بسته امید همه ی ما به همت تو بسته
به همت تو ساقی تو که گره گشایی تو که ذات وفایی همیشه یار مایی
میگن مستی گناهه به انگشت ملامت باید مستا رو حد زد به شلاق ندامت
سلام برشما.زبان شعر خیلی خوبه ولی عیبش اینه که هرکسی برداشت خودشو میکنه و باب گفتگو بسته میشه . مامیخوایم گفتگو کنیم ...
سلام ...سخن شما- از برخی ابعاد- درست است ...شما می توانید باب گفتگو را باز کنید ... خیلی خرسند می شوم که شما نقدها و نظرهای خود یا پرسش هایی را که مایل به طرح انها هستید مطرح بفرمایید تا در معرض نظر خوانندگان گرامی قرار گیرد...باز هم دقت نظر و توجه شما را به این وبلاگ ارج می نهم و اراء تازه تری از شما را امید می برم. ارزو می کنم در گشودن در گفتگو و فربه ساختن درخت گفتگو کامیاب باشید.