به رندی و عشق آن فضول عیب کند | که اعتراض بر اسرار علم غیب کند | |
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه | که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند | |
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی | که خاک میکده ما عبیر جیب کند | |
چنان زند ره اسلام غمزه ساقی | که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند | |
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است | مباد آن که در این نکته شک و ریب کند | |
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد | که چند سال به جان خدمت شعیب کند | |
ز دیده خون بچکاند فسانه حافظ | چو یاد وقت زمان شباب و شیب کند |
سلام .
همیشه از انتخاب آگاهانه اشعارتون شگفت زده میشم . حرف دل زدن با زبان شاعرانه دیگران هم هنری می خواهد که در هر کس سراغ ندارم . لطف شما همیشه شامل حال من بوده و من همواره وامدار شما خواهم بود .
اما طعنه را در هر شرایطی نمی پسندم . بخصوص از اهل دلی چون شما ! آیین شما در خاطر من تنها مهر است و صبر .
ببخشید جسارتم را .
امید که حال مادر بهبود یافته باشد با لطف مهربان هستی .
سلام برشما . !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خواهش می کنم چنین برداشتی نفرمایید . من ابدا نظر خاصی ندارم . و در ذهن خود از طعنه و مشابه ان بسیار دور هستم . مطمئن باشید . این برداشت شما از سخن است. و من هم از چنین برداشتی بسیار شگفت زده شدم . اکنون هرچه اندیشیدم درنیافتم کدام نوشته متضمن طعنه بوده یا اصولا به کدام دلیل باید به شما گفتار طعنه امیز گفته باشم. !!!!!!!!در عین حال عمیقا پوزش می خواهم . نوشته های من در این فضا صد در صد رها و است . و ابدا و هرگز به هیچ روی هیچ خواننده ای به طور خاص مخاطب من نیست و در درجه اول مخاطب نوشته ها و گزیده های شعری ؛ خودم هستم . اینها دلنوشته است و جه بسا از نگاه دوستان خواننده گاه بیربط باشد. باز هم پوزش خواه هستم . از قضا در میان خوانندگان برای شما ارج و جایگاه بسیار والایی قائلم و خودم از احساس و نوشته های شما بسیار می اموزم و شما را پرتو نور و شناخت و مهر و لطف می دانم و اصولا در نگاه و نگرش من همه انسان ها و همه افریده های خدا ستودنی و زیبا هستند و ذره ای رنجش انها را نمی پسندم و اگر گفتارو نوشتار یا نظرهای من متضمن طعنه یا کنایه یا هر نکته ازار دهنده بوده است از محضر همه خوانندگان جان عمیقا و با تمام وجود پوزش می خواهم و اطمینان می دهم که همه انها سهوی بوده و ناشی از برداشت دوستان . مطمئنم دوستان به بزرگواری خود از این هیچ گذشت خواهند فرمود.
ممنون از پاسختان و شرمنده از نظر قبلی ! جز این را از شما انتظار نداشتم . باز هم عذرخواهم .
به تعبیر حافظ : اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد با قی همه بی حاصلی و بی خبری بود ... انچه ارزشمند است همین دیالوگ ها ی دوستانه و اموزنده است ؛و درخشندگی و گرمای ان به اندازه ای است که این غبارها --که از قضا هرچه پیوندها نزدیکتر باشد و دل ها به یکدیگر متصل تر به دلیل حساس بودن و لطافت و رقیق بودن چه بسا در یک لحظه رنجش بیشتری احساس شود و دقیقا به همین دلیل هم حافظ فرموده : جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت --در پرتو ان بی تردید رنگ می بازند و بخار می شوند و آنچه بر جای می ماند گوهر دوستی و خورشید عشق است که به تعبیر عطار : در کمال عز خود مستغرق است. بسیار ممنون و خرسندم که بی ریا و بی پرده بی درنگ در نهایت صدق و صفا و یکرنگی انچه بر دل می گذرد و بر افق اندیشه پدیدار می گردد اشکار می فرمایید و این دقیقا نشانه صدق و خلوص و روشنی دل و بینش قشنگ شما است . بسیار سپاسگذارم و بسی محظوظ شدم . برای شما ارزوی شناخت و شهود روز افزون می کنم .