الهی چنان کن که نیش ها را نوش بینم و این همه را به یکسان هدیه حبیب دانم
حبیبا گوشی نیوشا و چشمی بینا و دلی بی سود و سودا در سودای خویش نصیبم فرما
الهی این الهی گفتن و سر نهفتن را از ما مگیر
الهی رازپوشی و عیب پوشی را به ما بیاموز
الهی با باران شوق خویش غبارهای دلتنگی و نا همسویی را بشوی
الهی پیدا و پنهان تویی و دیگر هیچ ! پس در پرتو اگاهی برخاسته از ژرفای جان های خسته خویش نیست بودگی ما بر ما بنما ...
الهی به ما اذن غرقه گشتن در اقیانوس لا اله الاالله را عنایت فرما
الهی به ما بینشی عنایت فرما که در پرتو ان همه چیز و همه کس و همه نوشته ها و همه گوارایی ها و ناگواری ها و همه دوستی ها و نادوستی ها و همه برادری ها و خواهری ها و مادری ها و همسری ها و همسفری ها و خواندنی ها و الهام ها و خردورزی ها و نقد و نظرها را از تو بینیم و از تو دانیم و تنها تورا خوانیم و از میان همه این رخدادها پیام تو را چونان موسی کلیم الله بشنویم ...و به راز نهفته در ایه :ما ینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی بار یابیم
الهی اگر بنده گنهکار توام خرسندم که در هر صورت افریده توام
الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا
مثل همیشه زبان گفتارم خاموش است .
تنها سپاسگزارم چونان همیشه !
الهی آنچنان باشم که جز دوستی نبینم و جز خدا نخواهم
الهی آنچنان کن که در گمکده های دانایی!!! بدانم که نادانم!
الهی خود را مگیر از من که کس ندارم تا تو را بنماید!
سلام ببخشید آدرس قبلی دیگر نیستم.