salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

الهی پوشش شوق بر قامت بی فروغ  ما بپوشان  

الهی ما تو را دانیم پس اگر تو را داشتیم  دیگر چه کم داشتیم  جان و جهان ما را برازنده خویش بنما   

الهی گوش ما را شنوای پیغام  دل نشین ملکوت جان و آواز طرب انگیز جبروت جهان قرارده 

الهی ان رقصی را روزیم فرما که عارف درباره ان سراید: رقصی چنان میانه میدانم ارزوست  

الهی ما را از چشمه ارزوهای رهایی بخش سیراب نما  

الهی خواسته ها و داشته ها و دانسته ها و نهان ها و پیداهایمان را ژرفا بخش  

الهی نخواستن و نداشتن و ندانستن و ننمودن و نبودن را غایت ارزوهایمان قرار ده  

الهی غنچه های نهال هستی را به درختی تناور و ثمربخش پیوند زن 

الهی درختان کهنسال هستی را به عنایت خویش از شکوفه های بهاری سرشار ساز  

الهی نیروی چشایی ما را تا ان اندازه قوت بخش که  طعم زندگی را در مرغزار بردباری و خرسندی بچشیم  

الهی وجد و سرور را لحظه ای از هیچیک از افریده هایت دریغ نفرما  

الهی مجد وجد را حلقه وصل خود فرما و ما را سرگشته کویت نما

نظرات 3 + ارسال نظر
سهبا شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ

سلام

برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از می فروش کن !

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کزتوسلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق توشبها به غرامت برخاست

سیده زینب اطهری شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ http://www.nafez124.blogfa.com

رسیدم آخر قصه به قله ی قافت
سر بریده ی سیمرغ بود و دیگر هیچ...

گویند خدا نه جوهر است نه عرض و بلکه فوق مقوله است و حرکت انسان به سوی عالم نجرید حد یقف ندارد ...و هیچ می هیچد و جز این کاری از دستش ساخته نیست .... گرنه مانند حافظ می گفت: دست به کاری زنم که غصه سراید

علی شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ

زمانی فرا خواهد رسید که مومنان در رنج به سر می برند و آنها را در انزوا نگه می دارند(مولای متقیان علی :ع:)
همیشه در قلب ما هستی زیرا درس گذشت را از تو آموختیم ای استاد خوبان

استاد همه همان امیر مومنان است که مرزهای هستی را درنوردیده و به تعبیر مولانا تا سرحد عدم پیش رفته است و اوست که خدا درباره اش فرماید :یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و انما نطمعکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا ...تندیس حقیقی ایثار و گذشت فقط همان امیر پارسایان و باورمندان است و بس که خودش فرمود: یا دنیا غری غیری انی طلقک ثلاثه :ای دنیا غیر من را بفریب چه اینکه من تو را سه طلاقه کرده است ..و من گویم او چنان در خدا فانی گشته است که از خود هستی ای ندارد که دنیا بخواهد یاخواهان اخرت باشد .... و ما تمام سعیمان ان است که بینش و کشش شاگردی در محضر ان استاد کل ان ازاد مطلق و پیوسته به حق را پیداکنیم . علی مع الحق و الحق مع علی . اگر ان پیشوای ازادگان و پیشتاز پارسایان لطفی فرمایند شاید و تنها شاید ما هم ...
ما بدان مقصد اسنی (عالی) نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند ...ممنون از عواطف همه دوستان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد