ادراک یک رابطه بینا ذهنی و دوسویه و بل چند سویه است . درجه و چند وچون ادراک در روابط گوناگون بین افراد اعم از رابطه های ضروری و انتخابی بر نحوه و کیفیت زندگی جمعی یک ملت تاثیر فراوان دارد. در جوامع جهان سومی که به طور اصولی دچار گسست های تاریخی هستند پدیده ای مزمن زیربنای گرفتاری ها و گره ها و کشمکش های درونی است . برخی فیلسوفان از این پدیده با عنوان :چند عصری یاد می کنند. توضیح انکه مردمان ما به طور نسبی و به تناوب در تجربه های زندگی خود در وطن های شغلی و ذهنی و زبانی و تخصصی ویژه خودشان مآوا می گزیینند و از همان پایگاه هم میهنان خود را و همه وجوه زیست و زبان و عین و ذهن انها را تفسیر می کنند و به جای رهایی از تارعنکبوتی این ماوای شخصی یا گروهی بیش از پیش بر ان می تنند و به تدریج مرزهای بین خود و دیگران را در تجربه روابط بیناذهنی پررنگ می کنند و گاه تا انجا پیش می روندکه هرگونه ابراز وجود ضاجبان دنیاهای متفاوت را با انگاره دیگرباشی و ذگراندیشی توصیف می کنند و در مصاف عقیدتی و عملی با ان برمی ایند و دچار در هم ریختگی استراتژیکی و تاکتیکی می گردند و افزایش سردرگمی ها روز به روز بر دامنه ناهمدرکی ها و نا هماهنگی ها می افزاید و مجموعه را در سراشیب از هم پاشیدگی سوق می دهد. بیایید همدیگر را همانگونه که هستند ببینیم و بپذیریم و دوست داشته باشیم و ذهن و ضمیر خود را از عادت روزانه مبنی بر تعیین تکلیف برای همدیگر رها سازیم و رنگین کمان استنباط و تفکر را ارج نهیم و متن زندگی مان را از تجربه زیبای همزیستی برخوردار سازیم و اموزگار و نواموز همدیگر باشیم نه فرمانرا و فرمانبر همدیگر .
سلام
ازطریق وب یکی ازدوستان با وبتان اشنا شدم.
مطالبتان را به طور کامل خواندم.
خوش حال می شوم اگر به وب تازه تاسیسم سربزنید.
و...
ودیگر«هیچ».
پاینده باشید.
سلام برشما
ورودتان را به جمع همراهان وبلاگ خوش امد می گویم و از خدا می خواهم اندیشه و بینش تان در پربارتر شدن بحث ها تاثیر گذار باشد.