گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش
انسان موجودی است که کوشش می کند ...به اندازه توان ذهنی و عینی خودش ...وان سعیه سوف یری و کوشش دیده خواهد شد. یعنی انچه در عالم بیرون رخ می دهد فراورده کارخانه ای است که که اراده انسان تنها یکی از عناصر و مواد تشکیل دهنده یک رخداد در بیرون است ..و از این رو این تحلیل ناقص است که بگوییم مثلا :من این همه تلاش کردم و بی نتیجه بود. بلکه کوچکترین کوشش و ذره ای عزم و نیت و اندیشه و کوشش ذهنی و عینی در پویش ادمی ثبت می شود و اثر می کند ولی انسان مسئول کوشش خود است و در کل هستی انسان هیچ کاره است . همه کاره عالم ذات مطلق حق است و انسان فقط براساس دریافت فکری و وبینش خود مسئول حرکت است و کوشش و پرهیز از بی عزمی و بی هودگی . جهان را خدا اداره می کند و انسان جانشین خدا در زمین در مواردی است که خدا به ادمی واگذار کرده است و در عین حال مقتضای این جانشینی ان است که اراده خود را در طول اراده و علم و قدرت مطلق خدا و ذیل ان قرار دهد و اراده گذرا ناقص و محدود برخاسته از بینش نسبی در حال تکامل و تصحیح خود را ملاک و ومعیار مطلق امور نسازد و توجه کند که او یک موجود ازاد/مسئول کوشش در حد توان است و نه مسئول کل رخداد هایی که در هستی رخ می دهند .
سلام دوباره
راستی چرا هیچ؟
سلام برشما . سلامی چو بوی خوش اشنایی .
چون :در نیستی کوفت تا هست شد .در پست بعدی پاسخی خواهم نگاشت.