الهی ارنی الاشیاء کما هی : چیزها را آنچنانکه هستند بر من بنمای .
یک عنصر مهم و در عین حال اساسی در زندگی انسان به ویژه در انواع و اقسام پیوندها و پیمان هایی که با همدیگر برقرار می کنند و به ویژه زبان و نوشتار کوشش برای درک درست پندارها و گفتارها و کردار های یکدیگر است ....درک درست یعنی اینکه دست کم تا انجا که به خود فرد مربوط می شود تفسیر و تاویلی مغایر با انچه نویسنده یا کنشگر از کنش و نوشته اش مدنظر دارد بر ان تحمیل نکنیم . هرچند امروزه در فرایند نقد پست مدرن می گویند :نویسنده و خالق اثر اعم از طبیعی و هنری و صنعتی یا بیرون از متن است و متن را به تعبیر هرمنوتیسین ها خواننده و بیینده تفسیر می کند و البته خود وی نیز با متن تفسیر می شود یا بر اساس برداشت بن فکنان و پساساختارگرایان خالق اثر هرچند برون متنی و حاشیه ای و فرعی است اما می توان او را نیز همراه متن و در پیوند با ان نقد خواند و تفسیر و نقد کرد . به هرحال در هر دو صورت :در جهان امروز کوچکترین کنش و منش و بینشی که از ضمیر ادمی به بیرون می تراود بی درنگ تن به تفسیر و تاویل و برهم کنش و واکنش هایی می دهد که چه بسا گاه کنشگر و نویسنده و گوینده و خالق اثر را دگرگون و/یا پشیمان سازد یا بر عکس بر انگیزه وی برای افرینندگی و کنشگری بیفزاید . االبته میزان تاثیرپذیری افرینش گر از برهم کنش ها و نقد و تفسیر های بیرونی به چند و چون داوری وی در باره این ارزیابی ها و نحوه ادراک او از انها و نیز به تیپ روان شناختی او (درجه برونگرا یا درونگرا بودن وی درجه شهودی /حسی بودن و درجه عقلانی/احساسی بودن )دارد.نیاز به توضیح نیست که افرینشگری در اینجا به فعل ارادی اختیاری انسان اطلاق می گرددو کنش ها و نوشته ها و گفته های قسری و طبعی و غیرارادی و ضروری و اضطراری ادمی را در بر نمی گیرد. هرچند در برخی زمینه ها برخی افرینش گران براساس یک رسالت ماوراء بشری و بدون توجه به قابلیت ها و ظرفیت ها و مخاطب های بیرونی به کنشگری می پردازند و از این نظر همواره یک تنش بین افرینشگر خلاق از یک سو و جامعه و سنت و عرفی که به خوانش و تفسیر و نقد اثر او می پردازد پیدا می شود.