مهربانا جان ها را انچنان از یگانگی و یکرنگی و بی رنگی اکنده ساز که در اوج سکوت سکنی گزینند و بر تارک ستایش و ثنایت جز تو نبینند و ندانند و نخواهند
ای جانان من ! ان هنگام که از سویدای جان سرود عشق ساز کنیم دیگر چه جای سخن و اواز است که فقط تو هستی که می سازی و می سرایی
ای سازنده دل ها و این سراینده سرودها رهایی از بیگانگی راز یگانگی و رمز صعود و سر سجود است همه ما را از ان نصیبی وافر عنایت فرما
خدایا ما را از تخیل ماندن در دنیا رها ساز
الهی توهم هویت را در پرتو تعقل حقیقت بی فروغ گردان
الهی جان ها همه شیدای تواند ...فراغت شیدایی و صداقت سودائی و صرافت تنهایی و فرصت رؤیتت را از ما دریغ مدار
الهی باران فیضت بر جان ها جاری است جان ما را پذیرای ان قرار بده
الهی با اب رحمت و توبه ات وجودمان را شستشو ده و با عطر یاد و نام خود را معطر فرما و در بارگاه خود فانی فرما ...یا من هو هالک الا وجهه
چند وقتی بود این حس ناب رو در وبلاگتون نمی دیدم ، شاید هم مشکل از من بوده که احتمال این یکی خیلی بیشتره ، اما امروز با خوندن الهی نامه تون ، واقعا دلم لرزید ! ممنون استاد.
پیامبر هم فرمود :لی مع الله حالات لایسعنی ملک مقرب ولا نبی مرسل ..یعنی من با خدا حالاتی دارم که در ظرفیت هیچ فرشته مقرب درگاه خدا یا پیامبر فرستاده اش نمی گنجد ..از توجه شما سپاسگذارم ...با نهایت التماس از خدا می خواهم که این حالات را در همه ما همواره شکوفا نگهدارد