salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

.....۶

.....خدایا   .....خدایا .....خدایا....

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ

سلام بر استاد گرامی
مثل اینکه دیگه دعایی نمونده که نکرده باشی . برام جالب بود . یک دعا در زیر می نویسم که تو پست تون بگذارید.چه میشه کرد باید هوای همدیگه رو داشته باشیم. اصلاْ همه دوستها باید اینجوری باشند. توصیه میکنم (البته جسارت است و عذر میخوام چنین درخواستی دارم ولی ضرر نمی کنید) که این دعاها رو چند بار و عمیق بخوانید و بیاندیشید و احساستون رو بنویسید.

* خدایا، اندیشه‌ام را در مسیری معنوی و روحانی قرار ده، تا روحم را با تو درآمیزم، و لذت ِ بودن ِ با تو را در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام دریابم.



* خدایا، اندیشه‌ام را چنان محکم ‌ساز که به حقیقت و عقلانیت متعهد باشم، و تنها بر پایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من می‌خواهند فراتر بروم.



* خدایا، به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنم، بر آنهایی که از من برتر هستند حسد نورزم، و بر آنها که پایین ترند فخر نفروشم، و بر آنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از آنچه در حال حاضر هستم، فراتر بروم.



* خدایا، به من فهمی عطا کن تا تفاوتهای خود با دیگران را دریابم، و بفهمم که با شخصیت منحصربه فردی که دارم قاعدتا زندگی منحصربه فردی نیز برای خود خواهم داشت، که از جهاتی می تواند متفاوت از زندگی دیگران باشد، مهم آن است که به تفاوتهای خودم و تفاوتهای دیگران احترام بگذارم و زندگی ام را منطبق با آن چه هستم، شکل ببخشم.



* خدایا، توانایی ِ عشق به دیگری را در وجودم بارور ساز، تا انسان ها را خالصانه دوست بدارم، و بهترین لحظات لذت زندگی ام، لحظاتی باشد که بدون هیچ نوع چشمداشتی، خدمتی به همنوع ام می کنم.



* خدایا، مرا از هر نوع نفرت و کینه ای که حوادث تلخ روزگار بر وجودم نهاده است، رها کن، تا با رهایی از نفرت و کینه، بتوانم دیگران را آن طور که هستند، بپذیرم و دوست بدارم.



* خدایا، فهم مرا از زندگی آن چنان ژرف ساز تا قوانین آن را دریابم، و بفهمم که در زندگی چیزهایی هست که قابل تغییر نیست، قوانینی هست که از آنها تخطی نمی توان کرد، تا ساده لوحانه نپندارم که هر آنچه می خواهم را می توانم داشته باشم، و هر آنچه آرزو می کنم خواهم داشت.



* خدایا، این توانایی را به من عطا فرما تا در لحظه لحظه زندگی ام، در لحظه حال و برای آنچه هم اکنون می گذرد زندگی کنم، و زیبایی ها و شادی هایی که هم اکنون از آن برخوردار هستم را با اندیشیدن بیش از حد به گذشته ای که دیگر پایان یافته است، و دغدغه بیش از حد برای آینده ای که هنوز نیامده است، نادیده نگیرم.



* خدایا مگذار که در بند گذشته باقی بمانم، و چنان تعهد و دغدغه ی کشف حقیقت را در درونم شعله ور ساز که هیچگاه بخاطر آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام و آبرو ، حیثیت و شخصیت اجتماعی ام بدان وابسته است، از حقیقت هایی که هم اکنون بدان ها دسترسی می یابم، و ممکن است همه آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام به چالش بکشد و بی اعتبار سازد‏، محروم نمانم.



* خدایا، مرا به انضباطی درونی متعهد کن، تا بفهمم و بدانم که هر کاری که دوست دارم و از آن لذت می برم را مجاز نیستم که انجام دهم.



* خدایا، کمکم کن تا عمیقا دریابم که زندگی بیش از آنچه اغلب می پندارند جدی است، و برای هیچ انسانی استثنا قائل نمی گردد، همه ما برای آنچه می خواهیم و در آرزوی آن هستیم باید تلاش کنیم و شایستگی و لیاقت به دست آوردن آن را داشته باشیم. خدایا، به من بیاموز که بدون شایستگی و لیاقت داشتن چیزی، نخواهم که تو آن را از آسمان برایم بفرستی.



* و در آخر ؛ خدایا، نعمت سکوت را بر من ارزانی دار ، تا در آن لحظاتی که طنین زندگی روزمره در درونم آرام می گیرد، نوای دلنشین و آرامش بخش حضور تو در روح و وجودم، مرا گرم و آرام سازد


خداوند نگهدار شما و همه ما بندگان ناچیز باشد.

البته چشمه دعا د ر وجود انسان نمی خشکد چون از مقولات اعتباری این دنیا نیست و تازه بسیاری از انچه بر قلبم جاری می شوند را نمی نگارم و به تعبیر شما ان سکوت و ننوشتن را خوشتر می دارم وان عبارت که سه بار خدایا نوشتم ..خودش یک حکمت دارد ...ضمن اینکه واقعا دعا را نباید برای دیگران نوشت اما از انجا که بسیاری از ماها تصور می کنیم خیلی خواسته هامان را نمی توانیم از خدا بخواهیم یا خواستنی نیستند در واقع دعا یک منظومه بی پایان شناخت ژرفنای هستی است
تا در یابیم که حقیقت در درون خود ماست و با وجود ان به هیچ چیز جز او نیازی نداریم و از قضا شاید دعا یگانه راهی باشد که ادمی از همه چیز و در بهترین صورت از خودش و یافته هایش رها می شود و عدم خود را به وضوح در می یابد. البته به نظر من انقدرها هم که شما می فرمایید زندگی جدی نیست (یعنی سخت نیست ) جهان سومی ها چون انرا خیلی جدی می گیرند به سهل انگاری و مسئولیت ناپذیری رو می کنند و می کوشند از چهره عبوس زندگی اجتماعی که ناشی از فردگرایی منفی و بی عرضگی و تصلب و تحجر و تعصب و. خودکامگی حکومتی نهفته در استبداد ریشه دار تاریخی ماست بگریزند و طعم ازادی را بچشند .عبوس زهد بروجه خمار ننشیند

نگین چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ق.ظ http://negin-ashegh.blogsky.com

آها!
خدایا..............................
خدا یعنی چی؟

ما عدمهاییم هستی ها نما تو وجود مطلق و هستی ما
خدا=خود+آی. یعنی انکه خودش می اید و کسی او را نیافریده است و انکه سازنده همه چیز و همه کس است به تعبیر کانت :نومن در برابر فنومن بود در برابرنمود . یعنی او اصل وجود است و ما موجود هستیم یعنی وجود یافته =پدیده . اگر وجودخودمان را بپذیریم و قبول کنیم که ما مجموعه ای از قوه ها و استعدادهایی هستیم که باید به فعلیت برسیم انگاه ان نقطه ای که همه استعدادهایمان به فعلیت برسند انجا را خدا می گوییم .به دیگر سخن : ما خدای بالقوه هستیم و خدا انسان بالفعل . با اندکی تسامح می توانیم بگوییم هسته خرما ظاهرا خرما نیست و خرمایی را نمی بیند اما اگر توجه کند و به فعلیت برسد به خرما نبدیل می شود و انسان هم در مرحله نقص و نیاز و فقر محض دل در گرو چیزهای گوناگون می بندد و در کمون وجود خود عاشق خداست یعنی کمال مطلق یعنی لذت مطلق یعنی علم بدون جهل یعنی نور بدون تاریکی و همه انجه ما صفات وجودی می نامیم .همینکه می گوییم من هستم .خورشید هست . قلم هست . این واژه هست در مقابل نیست قرار دارد و وجه مشتر ک همه پدیده های عالم هست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد