salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است

نظرات 2 + ارسال نظر
سهبا سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

این شد نصیب من از شعر حافظ ، ممنون استاد .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام
الحمدلله چنین بر می آید که روزگار به کام است. انشاء الله همواره اینگونه باشد. برای ما نیز مایه خشنودی و خرسندی است که دوستان شاد باشند و با شادی و شادکامی روزگار بگذرانند. خداوند را هزاران مرتبه سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد