الهی رشته های امید ما را به منبع بیکران خود پیوند ده
الهی ما را از چند وچون زمین و زمان و زمانه به معرفت خود رها ساز
الهی همه افریده های خود را از برکه های راکد خودبینی و خودپرستی و نادانی و غفلت و جور و حسد و تکاثر و تفاخر و لهو و لهب و اضطراب و افسردگی و بی دردی به کوثر خروشان هستی مطلق و مطلق وجود و چشمه همیشه جاری صدق و صحو وصل نما
الهی حضور پیوسته و پیوسته حضور را در صحیفه نفوس حک فرما
الهی نقش نفیس ذات خود را که عین علم و علم عین است بر ضمائر ما بنویس
الهی ای انکه کتب علی نفسه الرحمه از ان رحمت بر نفوس مخلوق نیز بقدر مقدور و به نحو میسور در شراشر نفوس محدود بریز
خوشا به سعادتتان که چه زیبا به قاف قلم و قاف اندیشه های زیبا رسیده اید !
از لطف شما سپاسگذارم و می گویم که اولا همه چیز اوست و ما واقعا هیچ هیچیم ...از یکی از بزرگان اهل معرفت نقل است که فرمود :کار ما در این دنیا این است که حقا و واقعا هیچ بودن و عدم خود را دریابیم تا انگاه به هستی محض و بیکران وجود راه بریم ...بلندی از ان یافت کو
پست شد در نیستی کوفت تا هست شد ....مهم ان است که این اندیشه ها در روح و جانمان جاری شود و البته بنده به دانشجویانم می گویم فشرده همه درس و بحث ها و امدن ها و شدن ها این است که جهل مرکب خود را به جهل بسیط تبدیل کنیم و اگر به این مقام برسیم خیلی هنر کرده ایم راز این همه غرور و خودپسندی و اندیشه گریزی ان است که در جهل مرکبیم و خودمان را عالم می دانیم یعنی رفتارما نشانه این است به همین جهت است که مولوی فرمود:اب کم جو تشنگی اور به دست تا بجوشد ابت از بالا و پست