ای که مهجوری عشاق روا می داری عاشقان را زبرخویش جدامی داری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب به امیدی که در این ره به خدا می داری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن به از این دار نگاهش که مرامی داری
ساغر ما که حریفان دگر می نوشند ما تحمل نکنیم ارتوروامی داری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست عرض خودمی بری و زحمت ما می داری
تو به تقصیرخودافتادی ازین در محروم ازکه می نالی و فریادچرا می داری