salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

salam

این وبلاگ برای گسترش فرهنگ گفتگو بنیان نهاده می شود

رنج

در مذهب ما کافری است رنجیدن

قیمت زندگی

به دنیا امده ایم تا قیمت پیدا کنیم   نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم

الهی

الهی ما را از خودت برخوردار گردان و از خودم بیخود  

الهی چنان کن که جز تو نبینیم و نیابیم و به مشاهده هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن بر ملکو ملکوت چار تکبیر زنیم و حجاب های سبعه را بدریم ... 

خلوت دل

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار ...

حقیقت /محبت

فقط یک حقیقت وجود دارد که مطلق است و باقی همه نسبی است و ناپایدار ....اری  لیس فی الدار غیره دیار ..و به درستی گفته اند : عصاره خلقت محبت است ... 

خلل پذیر بود هر بنا در جهان که می بینی    به جز بنای محبت که خالی از خلل است  

اری هرگاه و به هرمیزان که مزه دوستی را چشیدی   شاهد زیبای حقیقت را در اغوش کشیده ای  

و بر این پایه سلوک و سیر انسان به یک محبت گسترده و بی مرز و بیکران به اقیانوس دانش و حقیقت و حکمت که جز ذات حضرت حق نیست خواهد انجامید و همه جویبارها به همان اقیانوس خواهند ریخت ...الهی کیست که طعم شیرین محبت تورا بچشد و برجای تو درجستجوی دیگری باشد ....چه اینکه همه تویی و در تو همه چیز و همه کس را یکجا می توان یافت  و من احسن من الله صبغه ..و الذین امنوا اشد حبا لله ....باورمندان ببش از همه خدا را دوست دارند و چون افریدگار را دوست دارند همه افریده هایش را در ژرفای جان می پذیرند و بدین پذیرش مبتهج اند...اری این است معنای اطاعت از خدا و رسول : یعنی با طوع و رغبت به سوی حقیقت که اصل وجود ادمی است شتافتن ..و طوع و رغبت در مقابل کره و اکراه است که لا اکراه فی الدین ...

مهمانی دنیا

من به مهمانی دنیا رفتم من به دشت اندوه

من به باغ عرفان

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از

پله مذهب بالا

تاته کوچه شک

تاهوای خنک استغنا

تاشب خیس محبت رفتم

من به دیدارکسی رفتم دران سرعشق

رفتم رفتم تازن

تاچراغ لذت

تاسکوت خواهش

تاصدای پرتنهایی

..

من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید

شوق می امد دست در گردن حس می انداخت

فکر بازی می کرد

زندگی چیزی بود مثل یک بارش عید یک چنار پرسار

زندگی در ان وقت صفی از نور و عروسک بود

یک بغل ازادی بود

زندگی در ان وقت حوض موسیقی بود .(سهراب سپهری )

 

خود فروشان ....می فروشان

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود

خود فروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

ور نه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست  

العاقل یکفیه الاشاره  

الهی

الهی برونم را با شیدایی ات  و درونم را با دوستی ات  و اندیشه ام را با شناختت و روانم را با مشاهده ات   و  درونی ترین لایه وجودم را با حضور همیشگی ات روشنایی بخش   

اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی بمحبتک و قلبی بمعرفتک و روحی بمشاهدتک و سری باستقلال حضرتک

ز گهواره تا گور دانش بجوی

پیامبر اسلام امد تا شوق اموختن را در جان ها زنده کند ...همچنانکه از نظر پزشکی  بی اشتهایی نشانه بیماری است و باید درمان شود و استمرار بی اشتهایی در انسان به تدریج جسم انسان را به سوی سستی و نیستی می راند ..پیامبر هم که طبیب جان ها و روانها است بران است تا بیماری بی اشتهایی بنی ادم به اموختن و دانش و تعقل و خردورزی را درمان نماید و بر این اساس همچنانکه پیشوای پارسایان اشاره فرمود: برانگیختن گنجینه عقول ادمیان هدف بعثت رسولان خداوند است .  بر پایه این سخنان : هرگونه برداشت و دریافت از اسلام /دین که شوق خردورزی را در جان انسان جاودانه سازد و او را شیدای معرفت گرداند و بدین ترتیب او را از پرستش ماسوی الله رها سازد  براداشت معیار محسوب می شود . پس می توان یک معیار و شاغول و ضابطه جهانشمول برپایه مستقلات عقلیه و خردناب برای سنجش عیار هر گونه سخن یا بینش یا کنشی که به دین /اسلام /خدا نسبت داده می شود بنا کرد و با شفافیت و روشنی درجه خلوص انرا سنجید.