گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من ، بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد ، تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم ، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من ، بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست ، تا هستم و هست دارمش دوست
سلام . اگر دعای من نقشی در کارزار این گردونه هستی داشته باشد ،یادم بود که برای سلامتی مادرتان هم دعایی بکنم در حریم حرم هشتمین !
سلام برشما . سفر به خیر زیارت قبول . همه دعاهایتان مستجاب. ممنونم .