پرسش و پاسخی را از سایت مکتب وحی می اورم :
این که گفته میشود «المجاز قنطرة الحقیقة» مراد چیست؟ نظر اسلام را در مورد «عشق مجازی» بفرمایید.
هوالعلیم مجاز یعنی در برداشتن إتّصاف به وصفی که جایگاه او چیز دیگری است مثلاً گفته می شود: فلانی کوه است و به این بادها نمی لرزد. در اینجا إتّصاف به عظمت و بلندی برای شخصی است که بطور حقیقی نمی تواند واجد آن باشد ولی همینکه ما آن شخص را به این وصف متّصف کرده ایم به این معنی است که بین او و سایر افراد فاصله انداخته ایم و به نوعی شبیه آن عظمت و مجدی را که برای کوه قایل هستیم به او نسبت داده ایم و بدین لحاظ راهی بسمت عظمت کوه حقیقی گشوده ایم. این مطلب درباره عشق و محبّت نیز صادق است عشق یعنی تعلّق خاطر به زیبائی و جمال به نحوی که عاشق خود را فانی در معشوق یابد و معشوق را بجای خود و اراده و خواست خود نشاند. که البتّه از آنجا که ذات پروردگار منشأ و اصل و حقیقت زیبائی و جمال و کمال است باید بدو عاشق شد و خود را در ذات او فانی نمود تا به اوج وصل و تجرّد و جمال رسید. در اینجا حضرت مولانا جلال الدین رومی قدّس الله سرّه چه زیبا و عالی سروده است: «شاد باش ای عشق خوش سودای من * ای طبیب جملــه علّتهـــای من» «ای دوای نخــوت و نامــــوس من * ای تو أفلاطون و جالینــوس من» «عشقِ آن زنده گزین کــو باقی است * وز شـراب جانفزایت ساقی است» «عشقِ آن بگزین که جملــه أنبیـــاء * یافتند از عشق او کـــار و کیـــا» «تــو مگو مـا را بدان شه راه نیست * با کریمـان کارها دشــوار نیست» برگرفته از سایت www.maktabevahy.org
در تعریف عشق و حقیقت عشق که همانا پروردگار است شکی نیست !اما در این تعریف نشانه ای از عشق مجازی نیافتم استاد . اینکه آیا جلوه های این عشق الهی در بین آدمیان ، چگونه معنا می شود !
آمدم که نظرتان را در مورد مطلبی جویا شوم . که اگر لطف کنید و مثل همیشه محبتتان را از من دریغ نفرمایید ، مانند همیشه سپاسگزارتان خواهم بود . نمی دانستم با موضوع جالبتری روبه رو می شوم در خانه اندیشه تان !
باز هم ممنون .
معنایش بسیار روشن است . در عشق مجازی هم اگر عاشق خود را برای معشوق بخواهد و بی قید و شرط دلباخته و شیدای او باشد و سرسپرده آستان معشوق باشد عشق راستین را تجربه می کند و الا انکس که معشوق را برای خودش بخواهد و امال و ارزوهای خود را بخواهد بر او تحمیل کند و به جای انکه خود را از دام خودخواهی هایش به وسیله عشق رها سازد در پی به بند کشیدن معشوق باشد ..ان دیگر ارضای هواهای نفسانی است و دقیقا در جهت عکس عشق حرکت می کند و ارضای خودخواهی ها است و این دیگر نامش عشق نیست بلکه سودجویی و خود بینی و... است. عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد انکه بیرونی بود. اری به تعبیر مولانا : عشق هایی کزپی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود.
خدمت حضرت دوست ، اهل معنی و کسی که نامش هیچ هست ولی سودایش همه اوست
کماکان نظریات شما را سایه وار دنبال میکنیم ولیک تنها در جهت نزدیکی به شاید بود حقیقت عشق ، این سه سوال را مطرح میکنم با امید اینکه تشنه جواب نماند : اول اینکه حضرتعالی اشعار و سخنان مولانا را در این باب حجت میدانید که بدان استناد میکنید یا محض تمثّل است که در آن مناقشه ای نیست ؟! دومینم اینست که با تعریفی که از عشق در نزذ عرفا و فلاسفه وجود دارد ، حضرتعالی قائل به امکان وجودی عشق مجازی هستید یا خیر که در وهله بعدی بگوییم این نوع از عشق پسنیدده هست یا خیر؟ و سوال سوم این که در جایی از شما خواندیم که بغض و کینه را امری عدمی پنداشته اید ، به گمانم آن را با مقوله خیر و شرّ به قیاس گرفته اید که خیر امر وجودی هست و بدی امر عدمی و هر چه بدی است از ناحیه خودمان به ما رسد و هر چه خوبی است از ناحیه حضرت دوست ولیکن به زعم ما بغض و کینه بسان حب و ولایت در اسلام از یک جایگاه مساوی برخوردارند که ایات و روایات نیز موید این نظر است و در جای خود اگر لازم باشد اشاره خواهیم کرد ، امیدوارم صبر شما از طول سخن ما فراتر باشد که هست ان االله ...
۱. از باب تمثیل است . ۲. مجاز هم واقعیت وجودی دارد البته حقیقت صرف نیست ولی مرتبه ناقصه دریافت عاشق است . عشق مجازی که پلی به سوی عشق حقیقی است درواقع پرتوی از نفس وجود عشق در انسان است ولی انسان در مراحل اولیه که هنوز فعلیت محضه پیدا نکرده معشوق مجازی را حقیقی می انگارد و اساسا چون بنای جهان مادی و شالوده ان حرکت مبتنی بر سیر قوه به فعل است متوجه معشوق مجاز می شود ولی در واقع عشق او به معشوق حقیقی یعنی وجود صرف و بحت و بسیط امعشوق مجازی تعلق گرفته بی انکه نسبت به ان آگاه باشد . همچنان که ایت الله خمینی در تفسیر سوره حمد می فرمایند هر حمد و ثنایی که در عالم واقع می شود در واقع حمد ثنای اوست .
۳. ببینید باید در اینجا بحث فلسفی را از بحث کلامی جدا فرمایید . در بحث فلسفی کاری به خوب و بد بودن نداریم . دشمنی و دوستی های انفعالی و انبعاثی و حب و بغض های انفعالی اصولا منشا وهمی یعنی عقل نازل دارند نه منشا عقلی صرف از همین رو قیاس انها با همدیگر باطل است . به بحث مثل افلاطونیه در اسفار اربعه رجوع فرمایید. بار دیگر تاکید می کنم که بغض و کینه در قلب اهل الله اصلا راه ندارد انجه هست برائت است اصولا ولی خدا انچنان لطیف و رقیق است که غبار بغض بر ان نمی نشیند و عمق ان روایات را هم باید قلبی که با ایمان ازموده شده باشد دریابد و دقیقا رفتارهای پیامبر اسلام با مخالفین و نیز رفتار محترمانه و بسیار عاقلانه امامان با مخالفان خودشان گویای روشن بری بودن قلب ولی خدا از هر گونه بغض و کینه است . انچه مطرود است فعل و قول و پندار های باطل است که امام و ولی از انها دوری می گزیند و انها را به هیچ می انگارد چون باطل بهره ای از وجود ندارد . جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
از پاسخ سراپا حقیقت حضرتعالی مشعوف شدم و به گمانم تا حدی متوجه منظور شما از واژه بغض و کینه شده باشم ، بلی وجود ائمه اطهار ع و در راسهم نبی مکرم اسلام ص همه عشق به خلق و هدایت خلق الله است و در این مکتب حتی لاشه گندیده سگی بر دستان موسی مظهر عشق به خداست و لیک سخن من در باب آفریدگان حضرت عشق نیست ، سوال من اینست نگاه دینی شخص مسلمان به دشمن دین که با سلاح قلم تیشه به ریشه دین میزند و دانسته و با افتخار شئونات دینی را زیر سوال میبرد باز هم مهربانانه باید باشد ؟
و ایا این مهربانی از آمیزه های دینی نشأت میگیرد حال آنکه ما دینی داریم در نهایت عطوفت و البته صلابت به گونه ای که اگر در ماه حرام مرتکب جرمی شوید سزای آن را دو برابر جرم خود اخذ خواهید کرد ؟ خلاصه به رسم تذکره بازهم تاکید میکنم سوال بنده مختص به ناس اجمعین نیست که در آن با شما همکلام بودیم و هستیم و خواهیم بود ، صحبت از اغیار و اعداء دین است که شمشیر از رو بسته اند و مهربانی ما به نوعی ظالم پروی آنهاست ، لطفا پاسخ بفرمایید و این نکته را در نظر بگیرید که علی ع چهار سال و نه ماه از پنج سال خلافت را در جنگ با این عده به سر برد و در جواب آن شخصی که برادرش آرزو داشت در صفین باشد فرمود : هو رجل صفینی ...
قربان شما دانیال
ببینید برخورد نامهربانانه یا مهربانانه بحثی جداگانه از الودگی وجود لطف انسان به کینه است . خواهش می کنم توجه کنیدبه این مثال : اگر انسان ذره های کبر در درونش باشد وارد بهشت نمی شود اما از سوی دیگر در برخوردها دستور داریم که در برابر شخص متکبر باید تکبر ورزید . یعنی تکبر ورزیدن یک امر اقتضائی است . در اینجا هم روشن است که اقتضای عقلی در اینجا برخورد نامهربانانه و برائت گونه پاسخ شما است . همان برخورد علی بن ابی طالب . ولی و اما یک ولی مهم و ان اینکه تعیین مصادیق عناد و تفکیک ان از مصادیق جهل فقط منحصر در امام معصوم و ولی مطلق الهی است و به صرف گمان رفتار کردن عواقب بسیار وحشتناکی برای ادمی دارد. اعوذ با لله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا . اعدی عدوک نفسک بین جنبیک . بنده که شخصا انقدر در نفس خود گرفتاری دارم که فرصت پرداختن به دیگران را ندارم .
اما جواب از سوال اول را از چون شمایی جز این توقع نداشتیم و
سوال دوم را اینگونه مطرح میکنم : اگر شما قائل به وجود امر مجازی هستید ، الا و لابد باید نبودن مثلا یک لیوان در این مکان را هم امر وجودی تلقی کنید حال آنکه اینگونه نیست و باز مثال آنکه طبق برداشت حضرتعالی واژه عشق در مجاز و حقیقت مشترک است با این فرق که در مجاز شدت نازله وجود دارد و در حقیقت به فرد اعلی باز میگردد ، با این حساب سوال میکنم اگر اینگونه باشد و فردی نذر کرده باشد در حرم امام حسین نماز بخواند و نذر خود را به جای آورد ولیک پس از بازگشت متوجه شود نمازش باطل است ، طبق عقیده شما که نماز باطل و نماز صحیح را در امر نماز بودن مشترک میپندارید باید بگوییم او به نذر خویش وفا کرده و اعاده لازم نیست ، همین طور در اطلاق واژه دوستی به دوست ناباب نیز صحیح هست دوست گفته شود حال آنکه تعریف دوست شامل افراد ناباب نمیشود و از باب مجاز است ( طبق برداشت حضرتعالی ) منتظر برداشت ثانوی شما هستم و هستیتان را به تماشا نشسته ام .
پاسخ طولانی برای این پرسش نوشتم اما هنگامی که دکمه ثبت را زدم سیستم اعلام ورود دوباره داد . انشاء الله در فرصتی دیگر اگر حالی بود پاسخ خواهم نوشت . انه ولی الهدایه و التوفیق